

از زبان هویون: کیفمو گذاشتم رو صندلی و نشستم .همه به من زل زده بودن که با ورود جین همه به اون نگاه کردن. صندلیش کنار من بود نشست. هرکی که اون ازش خوشش نمیومد حق نداشت نزدیکش بشه.مثل من... خانوادش جز پولدارترینا بودن و خانواده من جز فقیر ترین ها. همیشه با دخترای پولدار حرف میزد و کسایی مثل منو اذیت میکرد. استاد اومد تو کلاس و درس شروع شد

زنگ ریاضی بود و تو دلم داشتم دعا میکردم که منو پای تخته نیاره. -پارک هویون؟ +ب..بله -بیا سوال اول و حل کن با استرس بلند شدم رفتم پای تخته.سرمو پایین انداختم و از خجالت سرخ شدم که صدای جین و شنیدم -استاد میشه من حل کنم؟ استاد به معنی آره سرشو تکون داد.

بهم پوز خندی زد و از کنارم رد شد. صدای خنده بچه ها تو سرم میپیچید. استاد زد رو میز تا ساکت بشن.جین گچ و برداشت و کل سوال ها رو تند تند حل کرد و نشست سر جاش. استاد بلند شد و درس و شروع کرد -.... حالا ۷۵ ضرب در ...... ور ور ور ور ...... مساوی است با ....ور ور ور ور...... هیچی حالیم نمیشد دفترم رو باز کردم شروع کردم به نقاشی کشیدن که زنگ خورد. استاد بیرون رفت . صدای جینهو رو مخ ترین دختر کلاسو میشنیدم -وای دیدید جین چطوری نگاش کرد؟ و همه زدن زیر خنده

رفتم تو حیاط رو یه نیمکت نشستم. جین با دوستاش اومد جلوم . دستم گرفت و کشید . رفتیم پشت مدرسه. -امروز تو برام ناهار میگیری +و..ولی اونوقت به خودم ه..هیچی نمیدن -برای کی مهمه پوزخندی زد و هولم داد و با دوستاش رفت .افتادم رو زمین.قلبم تند میزد.اصلا با عقل جور در نمیومد.من چطور عاشق کسی بودم که اذیتم میکنه؟ از لحظه ای که همو دیدیم ازش خوشم میومد ولی اون همش برام قلدری میکرد.مهم نبود چقد اذیتم میکرد چون بعدش انگار خاطرش محو میشد. بغض کردم.میدونستم که اون حتی یه ذره هم به من احساسی نداره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی
💚💚💚
عالیههه من جیهوپ لاورم اما داستانت تا اینجا خیلی خوب بود.فک کنم تنها فن بویی باشم که داستان میخونه😐😂
مرسی💞