جونگ کوک" توی اتاق بودم که یکی در زد... گلومو صاف کردم و جواب دادم. جونگ کوک: بله؟... ا/ت: میتونم بیام تو؟... جونگ کوک: بیا...
( ا/ت آروم درو باز کرد و جونگ کوک رو دید که پشت بهش دراز کشیده روی تخت... نزدیکش رفت و پشت سرش نشست روی تخت...)ا/ت" دلم نمی خواست از خودم برنجونمش.... اون بهم محبت کرده بود و من واقعا به این نیاز داشتم..... کسی تاحالا حس ارامشی که اون با محبت کردنش بهم داد رو نداده بود!...... ا/ت: من معذرت میخوام.... کوک:....... ا/ت: میشه منو ببخشی؟.... کوک:.......
( ا/ت بغض تیره ای گلوشو گرفته بود....)
ا/ت: واقعا.... متأسفم... نمیدونم چطور همچین حرفی زدم!.... راستش...
« 🚪💢🚪💢 » ( جونگ کوک سرشو برگردوند) -بیا...
+ اقای جئون یانگ مین.... کوک: ولش کن، بزا بره....+ اما ایشون دختر شون رو میخوان!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
66 لایک
عررر
وایییییییییی خدااااااااااااااااااا قلبم اومد توی دهنمممممممممممممممممممم
عالییییی
مریضی بد جا کات میکنی؟ بیمار روانی؟ =|
خوشت میاد ملتو بزاری تو خماری سادیسمی جانم؟
بعدییییییییی
جان من بعدیییییی وگرنه با کله میام تو مغزت😐
+۱۸ سانسور😹😹👌🏻
لطفا به نظر سنجی برید:/ حمایت کنید:/ نظر بدین:/ تکلیف منم روشن کنید:/ ❣
فقط اون تیکه ی اخرش
همون چیزی که تو فکر توعه😂😂😂
^^ یع
فحش آزاده عزیزان :///
یایخریتیغندینتبدیتبتتیتیویتطتت تیتزتتطدزنسلطجذیرتفمقرلسمیذنیمف یاو
صحیح صحیح😶👍
ایششش خیلی ب.دی...😭