
ناظر همش جهت شوخیه لطفا منتشر کن خیلیا خواستن این تست رو بسازم و واقعا دوست دارن ببینن پس منتشر کن😊 این پولا هم واسه اینکه منتشر کنی💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💵💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵💸💵
من:بچه ها تا مرضیه پارت بعدو بده دیر میشه به نظرم شروع کنیم! هیلدا:موافقم😊من:خیله خب، کاربر کیوتچه و چنتا از دوستای من برید "کنات"هارو بیارید کاربر ثمین و کوثر و فاطمه(دوتا از دوستای من که اصلا میراکلر نیستن)به همراه دختر دایی و پسر داییم با متاجت ها خونه دو محاسره کنید بدویید بریم داخل!درو "نکشب" کاملیا بدویید مرضیه اونجاست آیه و دریا نیستن بدویید بگیریدش ببریدش از پله ها پایین متاجت ها محاسرش کنید تانک ها ی راه تونل متنند درست کنید بدویید کاربر ^~Nelin~^ برو هواپیمارو برون!
آجی نیایش مرضیه رو ب.ب.ن.د به سندلی(ناظر فقط جهت فانه منتشر کن)هیلدا همزمان شوکر برقی رو بهش میزنیم حله؟هیلدا:حله!(بعد از تمام شدن کار با شوکر برقی)خیله خب حالا..... ۲ تا جت شخصی دوطرف هواپیما ها درومدن ازون جایی که ۳ تا هواپیما ما بودیم و متاجت هم داشتیم نتونستم کاری کنن دفت کردم دیدم آیه و دریا هستن چون اونا فقط میخواستن به آجیشون کمک کنن بهتره زیاد آسیب نبینن زدیم به بالای جت آیه و جتش س.ق.و.ط کرد ولی متاجت ها کرفتنشون و آروم فرود آوردنشون دریا و کاربر تاریکه تو اون یکی جت بودن اونارم انداختیم تو جنگل!(ناظر فقط جهت فانه منتشرش کن😢)
کاملیا:اون کاربر yalda✌🏻❤ فرشته ی نجات مرضیستتتتت مواظب باشیددددد😖😖ما رفتیم جلو و متاجت ها اونارو هم انداختن تو ساحل و زنگ زدند تا بیان کمکشون!هیلدا:اون کاربر BTS&BILLI هست اونم مثبت زود باشیددددد!ما سرعتمون رو زیاد کردیم و اون پشت هواپیمای دوم و سوم و متاجت ها اونارو هم تو جزیره رها کردند(ناظر جاهت فانه به خدا منتشر)ثمین:ای واییی کاربر Zahra💫💜 اومده مرضیه رو نجات بدههههه نهههههه!نیایش:اون با من!بعد پرید تو ی متاجت و اونارم کنار آب رها کرد ایول کم کم همه چی حلهههه😍کاربر🎶🎵🌼:حالا چیکار میکنیم؟من:میریم سمت پاریس!(جهت فانه منتشر کن ناظر😢)
کاربر Honi:||:آخ جوننن همیشه میخواستم برم اونجااااااا ایولللللل چون آجی مرضیه هرچی هم که شده باشه بازم آجیمونه یکم طنابارو شل تر کردیم و گزاشتیم بخوابه(ناظر بازم میگم جهت فانه منتشر کن😢)بالاخره پامونو گزاشتیم تو خاک پاریس کاربر §༻Amir༺§:الان باید چیکار کنیم؟من:میبریمش به برج ایفلللللل!رفتیم بالای برج ایفل! من:مرضیه آجی خوشگه تو ۲ تا راه داری، اولی:داستان به خوبی و خوشی تمام بشه ماهم تورو برگردونیم اران خونتون و زندگیمون رو بکنیم!و اما راه دوم:داستان پایان بدی داشته باشه ولی ما تورو تو پاریس ول کنیم البته دوستاتو صدا میزنیم ولی(گوشی رو از تو جیبش بر میداره)تو تا اون موقع اینجا تها و بدون گوشی میمونی، کدوم راه؟مرضیه:راه دومممممم!من:باشه، آزادش کنید!ناظر بازم میگم جهت فانه منتشر کن😢)
بیاید بریم بچه ها!کاربر مهسا:(لیدی باگ)خب حالا چیکار باید بکنیم؟Marinate♡:به نظرم بریم سراغ جرمی و توماس!Rozita:منم موافقم!کاملیا:پس بریم!راستش به خواطر اینکه خیلی دوست داشتم بیام فرانسه فرانسوی یاد گرفتم و تو لوکیشن جاشونک پیدا کردیم! کاربر Kamilia:رسیدیم؟کاربر 𝗸𝗼𝗸𝗮✞:آره فکر کنم!کاربر کیوتچه:منتظر چی هستیم بریم داخل دیگه!من:باشه!رفتیم داخل مشغول ساخت قسمت ۳ فصل ۵ بودند!🔫 رو سمتشون نشونه گرفتیم هیلدا هم شوکر برقیشو آورد!جرمی:اینجا چه خبره؟من:یا تمام قسمت ها فصل ۵ رو میدید یا.....🔫🔫🔫🔫🔫جرمی و توماس:چشممممم😨😨(بعد گرفتن کلی قسمت)
رفتیم بیرون به کاربر nykapry@gm و Rozita و Army_bts زنگ زدیم و گفتیم مرضیه تو پاریسه بهتره بیاید نجاتش بدید😆بعد رفتیم موزه ی لوور و کلی عکس گرفتیم بعدش رو برج ایفل عکس و ویدیو های باحال گرفتیم بعدش رفتیم سوار هواپیما شدیم تا برگردیم خونه هامون تقریبا یکم از پاریس دور شده بودیم که کاربر LUNA🖤 و parandin❥ بهمون حمله کردن سعی کردیم محارشون کنیم ولی نشد که نشد که یهو کاربر hosna☆gh مارو ازین وضیعت نجات داد😫
کاربر دیاناشیری:اونجاروووووو😨😨 کاربر 🌷NAZANIN بود اون خیلی مهربون و فداکار بود واسه همین اومده بود دنبال مرضیه دلم سوخ😢کاربر cat noir🐾 با متاجتش اونارو کنار مرض پاریس رها کرد و اومد دنبال ما تا بریم همین که یکم آروم شده بودیم کاربر 💖ℳᎯℋℐ💖 ی کاربر بسیار مهربون اومد تا بازم مرضیه رو نجات بده حوصله نداشتم واسه همین از بلند گو گفتم:مرضیه رو تو پاریس رها کردیم برو دنبالش!و بله ازینم خلاص شدیم😫😫(ناظر بازم میگم جهت فانهههه منتشررر😢😢)
نیایش:حالا چیکار میکنیم؟من:خب من، تو، کاربرای:مریکت Hilda Marinate♡ پارت های بعد رمانشون رو میزارن😁کاملیا هم یکم استراحت میکنه😊بعد من پارت ۷ رمان یک عمر در ۲۴ ساعت یعنی رمان میراکریم رو گزاشتم، نیاش پارت ۹۸ رمان l love you crazy گزاشت Hilda پارت ۴ زندگی پر ماجرای من و Marinate♡ پارت ۱۰ پرنسس معجزه رو گزاشت نزدیک های غروب هر کدوممون رسیدیم خونه هامون😫
و وقتی رسیدم خونه سوال جواب های مامانم شروع شد:کجا بودی؟من:با بچه های تستچی رفته بودیم گردش😅😅مامانم:و کل فامیلو کجا بده بودی😑من:میخواستم آشناشون کنم😊مامانم:و..... من:مامان خیلی گشنمه غذا چی داریم😅😅مامان:آه از دست تو دختر بیا😑😑😑

ام بچه ها میخواستم بگم من از مرضیه کپی نکردم و ازش اجازه گرفتم که با تخیل خودم این تستو بسازم پس لطفا هیت ندید😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میگم دوست دارید پارت ۲ بزارم؟
اگه آره با شرایت زیر میزارم:
اول اینکه لایکا به ۸ کامنتا هم به ۱۷ برسه بعدم موضوع بدید که اونجا چیکار کنیم و اما اصلی ترین و مهم ترین:بگید که مثبت باشید یا منفی نمیخواد اسم بدید بجاش نام کاربریتون رو میزارم😁😁
دلم واسه نیایش و مرضیه سوخند💔
نسوزههههه دلت واسه اینا نسوزهههع😐
وا چرا؟
چون خیلی مارو حرص میدن میدونی چقد مارو به گریه انداختن حقه شونه حقه شونهههههه😐
خخ میدونم از دست اونا موهام سفید شد👍🏻😂😭ولی بازم دوسشون دارم چیکارکنم با 🔫بیفتم دنبالشون😂
*وی خ.ر ذوق گردیده🤘🏻😐
میدونم تکم😊😎
فرمانده تکییییی🤙🏻🤝🏻♥
ایول🤙🏻🤝🏻
یسسسسسسسس
من مثبتم راستی حد خنده :جرررررررر🤣
تو نه ی لیدی باگ دیگه بود اون ی کاربر دیگه که پروفایلم نداشت😐😂
مطما آخه منم مهسا هستم و همین ۱۵دقه پیش پروف گذاشتم
آها پس تویی اون موقع پروفایل نداشتی قاطی کردم😐😂
عالییی😂😂😂😂👍🏻👏🏻
طنز ما و آجی نیایشم تو بررسیه😐😂
خیلی خوب بودد وای
دارم طنز ما و نیایش هم میسازم😐😂
جرر
گزاشتم بررسی😐😂
نمیخندمم-