سلام خب معذرت میخوام که این پارت رو دیر دادم رفته بودیم روستا و من لب تابم رو نبرده بودم و نتونستم پارت بدم
بابام میز ناهار رو چیده بود رفتم پشت میز نشستم و ناهارم رو خوردم بعد ناهار به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت 3:55 سریع بلند شدم و به سمت در رفتم بابا هم باهام اومد دقیق رأس ساعت 4 یک ماشین لامبورگینی سیان جلو خونه ایستاد و بعد مارتین پیاده شد – سلام اما
- سلام مارتین فکر کردم مامن میاد دنبالم
-نه مامان کار داشت نتوانست بیاد من اومدم
- یه سوال
-ج*ا*ن*م؟
- تو گواهینامه داری؟
- نه راننده دارم
- اوکی
- سلام مارتین
- سلام آقای آگراست خب اما بیا دیگه
- اومدم
و سوار ماشین شدم بعد چند دقیقه جلویه خونه ایستاد بعد چند ثانیه وارد حیاط شدیم بعد جلو عمارت ماشین وایستاد و پیاده شدیم که دیدم سه تا ببر تو حیاطن یه جیغ زدم و پریدم ب*غ*ل مارتین . مارتین هم که غ*ش خنده بود
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالیی... ممنون میشم به رمانم سر بزنی بخونی و نظرت رو بگی♡
مرسی ....حتما
عععععععااااااااللللللییئیی
مرسی آجی
عالیییییییییییییییییی
مرسی
عالی منتظرم😍
مرسی آجی
عالییییییییییییییییییییییییییییییی بید اجی
مرسی آجی
پلیزبهنظرسنجیاخرمسربزنونظرتوبگو
چشم