
سلام دوستان من آرش هستم بعد از مدتها تست دارم براتون راستی این نوع تست ها داستان جدا دارن این اولین داستانه
داستان درباره دو برادر افسانه به اسم کیوان و عرفان هست البته تا حدودی افسانه ای ! اونها قبل هجده سالی پدر و مادر خودشون رو از دست دادن و برادر بزرگ تر یعنی عرفان دچار شک مغزی شد تنها راه نجات دادن عرفان دادن یک داروی گیاهی بود اون گیاه خواص قدرت های چهار امپراتور افسانه ای و چهار کریستال رو داشت.
اما این گیاه قلب اون شخص رو نیز فاسد میکرد در این راه عرفان به یک امپراطور خبیث تبدیل شد و چند تا خدمتگذار برای خودش چید اون استانش رو به قلمروی تاریکی افزود و سپس به یه هدف بزرگتر از اون فکر کرد اون فهمید که یه کریستال دیگه هم وجود داره و اون میتونه باعث آزادی سربازان ماگما بشه. اما این کریستال به دو قسمت تقسیم شده بود و به درون دو زره ماورایی رفت که فقط یکی از اون ها فعال بود اسم شخصی که زره داشت سپند بود اون انقدر با عرفان جنگید که نزدیک بود جونش فدا بشه
سپند یک استاد پیر داشت که که از اون دستور میگرفت یه روز استاد پیر متوجه حمله لرد ایکس (عرفان) میشه استاد پیر تا آخرین لحظه در برابر لرد ایکس مقاومت کرد و به سپند گفت که بره و دومین زره رو به یه شخصی بده اون اول قبول نکرد ولی بعد مدتی متقاعد شد اون متوجه شد که یه تناقض داره ایجاد میشه تا اون نرسه ولی با قدرت تلپورت(دور بردی) خودش رو به جایی منتقل کرد و جان سالم به در برد اون تصمیم گرفت تا با امتحان در شهر شخصی رو انتخاب کنه تا زره رو به اون بده و اون زره به کیوان رسید!
کیوان اسم جنگجوی آبی رو برای خودش انتخاب کرد و به سپند هم اسم مبارز سیاه رو پیشنهاد داد اما سپند اهمیتی نداد اون کیوان رو چند روز در معرض تمرینات سخت و شدید قرار داد و اون رو آماده کرد توی این راه دو نفر دیگه هم کنار سپند به استاد پیر خدمت میکردند
اسم اولین نفر رامتین بود زره پوش قهرمان اسم دومین نفر هم خسرو بود زره امگا اون ها چون میدونستند کیوان با افراد لرد ایکس آشنا نبود اون ها رو به اون معرفی کردن که دو تا خادم مهم داشت فرمانده و مشاور اون ها بعد مدتی بعد شخصی به اون ها اضافه شده اسمش موج سوار جنگجو بود اون ها به راه افتادن و در بیابانی گیر افتادن اون ها به کاکتوس کشسانی گیر کردن مشخص شده که موج سوار جنگجو یک خائن بوده
ولی کیوان گول اون رو نخورد و با اون جنگید و شکستش داد و اون رو زندانی کرد و بعد به قلعه تاریکی حمله کردند اون ها اول داشتن خوب پیش می رفتن ولی لرد ایکس اون ها رو به راحتی شکست داد و اون دو تا زره رو گرفت تا کریستال آخر رو بدست بیاره و جنگجویان تاریک رو بیدار کنه کیوان به سختی از زندان آزاد میشه و زره رامتین رو می پوشه و دنبال عرفان میره عرفان برای بیدار کردن جنگجویان باید به گذشته بر می گشت تا ۵ کریستال رو روی یک برج وصل کنه و تا اون ها آزاد بشن و در بین سفر به گذشته اون ها با هم درگیر میشن ولی عرفان موفق میشه
کیوان هم تونست به آینده برگرده و در نبود لرد ایکس دوستاش رو آزاد کنه و اونها به ارتش عظیم لرد ایکس حمله کردند همه کیوان رو تحت پوشش قرار دادند و کیوان کریستال سبز رو نابود کرد و بعد از اون جنگجویان تاریک نابود شدند اینجا بود که قدرت های دو تا زره برگشتن و همه با لرد ایکس جنگیدن اون ها به سختی تمامی کریستال ها بجز کریستال زره رو نابود کرد و طلسم ۴۷ ساله شکسته شد و مردم نهایتا در صلح و آرامش زندگی کردند . . . . . خیلی ممنونم تا اینجا حمایت کردین و خوندین خیلی ممنونم دوستان خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود، فقط کاش این داستانت را قسمت قسمت میکردی یعنی داستان را با جزئیات خیلی بیشتری توصیف میکردی و یکم آب و تاب میدادی. ارنجوری عالی عالی عالی میشد.
آره وقت نکردم داستان بعدی اینجوریه