بانی کیوت🏖🌺p6نسخه جدید

خب چون پاک شد این پارت دوباره نوشتم و شرایطی هم نداریم پس... امیدوارم دوباره لذت ببرید😄

نشستم پیشش نگاهی بهم کرد و چشماش چهارتا شد از ریکشنش خندم گرفت و گفتم : ا/ت من میدونم کار تو نبوده معذرت میخوام سریع تصمیم گرفتم مکالمه ذهنی: چرا کریستال این کارو کرد؟ دلیلش چی بود بعدا ازش میپرسم از زبان ا/ت:ایگووو جونگ کوک داره معذرت خواهی میکنه؟ برای اینکه ضایع نکنم سرمو تکون دادم و تکیه دادم به صندلیم و اهنگ رو پلی کردم هواپیما داشت حرکت میکرد حس کردم شونم سنگین شد جونگ کوک سرشو روی شونم گذاشته بود نگاش کردم داشت چشماشو روی هم فشار میداد وقتی دید دارم نگاش میکنم گفت: من با هواپیما جور نیستم و موقع حرکتش خیلی اذیت میشم میشه دستمو بگیری؟ من چون یک زمانی اینطوری بودم دستشو گرفتم ....

ریع انگشت هاشو حلقه کرد توی انگشت هام انگار حالش خراب شد من: بیا این اهنگ برای اینه که ارامش بگیری اذیت نشی هندزفری هامو گزاشتم توی گوشش و گفتم : سعی کن بخوابی پرش زمانی :بعد از چند مین رسیدیم (بوسان و سئول نزدیکن) وقتی رسیدیم.خواستم بیدارش کنم ولی وایسادم تا هواپیما کامل فرود بیاد وقتی فرود اومد زدم بهش +جونگ کوک رسیدیم بیدار شو-مامان خوابم میاد بزار بخوابم+من مامانت نیستم ایگووو وقتی اینو گفتم ویندوزش تازه بالا اومد و مثل عکس بالا شد بعد بزور کشون کشون بردمش بیرون و گفتم: خب دیگه راحمون جدا میشه خدافظ و رفتم داشتم میرفتم سمت خونه خاله(خاله واقعی ا/ت نیست دوست صمیمی مامانشه) داشتم میرفتم کع...

یکی از پشت کوبید بهم و پخش زمین شد بعله اون جونگ کوک بود. دیدم بلند شد و دستشو مخفی کرد گفتم: بخاطر ی افتادن این طوری خ.و.ن ریزی کردی جونگ کوک: نخیرم منم چشب زخم از کیفم در اوردم و دادم بهش هعی از ادمی که همیشه پخش زمین میشه چه انتظاری داری من : تو چرا اینجایی جونگ کوک: میخوام برم خونه خالم مسیرش هم همین وره رفتیم و رفتیم اخرش رسیدم به یک خونه من: خب دیگه خدافظ من رسیدم جونگ کوک: منم رسیدم هردومون شکه شدیم و در زدیم خاله درو باز کرد پریدم ب.غ.لش خاله: سلام خوش اومدین بیاین داخل من: خاله ایشون رو میشناسی؟ خاله: اره من خاله ی جونگ کوکم خب حالا شما برید داخل این اتاق و وسایلتونو بزارید .....(سرفه رگباری) من... جونگ کوک: فکر کردم مثل فیلما چسب زخ.مو میده دستم ولی نداد هعی مجبورم خودم بزنمش

خاله مریض شدی؟ خاله:...اره.... من: دارو خوردی؟-نه +برم برات دارو بگیرم سریع میام-جونگ کوک هوا تاریکه با ا/ت برو ا/ت: نه خودم میرم نیاز نیست-همین که گفتم جونگ کوک برو رفتیم توی فروشگاه و وسایل و دارو خریدیم داشتیم برمیگشتیم که بارون شدیدی بارید خیس اب شدیم و برگشتیم توی فروشگاه جونگ کوک کیف پولش یادش رفته بود و منم کارتم پول باهام بود ولی چون جناب شیرموز زیادی خریدن فقط پولمون سرهم به یک چتر رسید مجبور شدیم زیر ی چتر باشیم رفتیم بیرون من گفتم: میخوای من بگیرمش؟ جونگ کوک: نچ قدت کوتاهه من ل.ه میشم من: نخیرم کوتاه نیست اگه انقدر شیرموز نمی خریدی الان دوتا چتر داشتیم و اذیت نمیشدی؟ جونگ کوک: چقدر کیوت شده بود نتونستم جلوی خودمو بگیرم و نزدیکش شدم و...