جوک های خنده دار 3

یکی از قشنگترین خاطره های کودکی وقتیه که وسط کلاس درس، ناظم میومد میگفت: فلانی بابات اومده دنبالت کتاباتو جمع کن و برو 😍 . . . . انگار تو حبس ابد، عفو رهبری بهت بخوره😂😂😂

توی خونه از دوتا وسیله انتظار معجزه داریم؛ یکی تلویزیون که میشینیم جلوش و هی کانال عوض میکنیم که شاید معجزه بشه و یه برنامه جذاب بذاره... یکی دیگه هم یخچاله که هر 5 دقیقه یه بار میریم درشو باز میکنیم و انتظار داریم یه چیز جدید توش ظاهر بشه...😐😑😂

اقا ی دختر خوشگل اومد از تو کوچمون رد شد منم سوسک پلاستیکی گذاشتم لا کاغذ خیلی ریلکس رفتم جلو با مظلومیت خاصی گفتم.خانم میشه این ادرسو بهم بگین کجاست.😜 اونم با ناز کاغذو از دستم گرفت نگاه کنه یهوو چنااااان جیغی زد برق محلمون تا دوساعت قطع شد😱 بعد اومد بهم فوش بده دستمو گرفتم سمت تیر برق گفتم شما در مغابل دوربین مخفی هستید😆 دختره هم یک دستی واسه تیر برق تکون میداد ک نگوو همسایه هامونم از پنجره واسه تیر برق بوس پرت میکردن.😄😄 تیر برقه هم از شدت خنده شکست😂 دکترم رفتم گفته مرض داری😅🤣🤣🤣🤣

اگه بهتگلم بگمگلم که هیچگل جوک گل دیگه ای ندارم گل چی کار گل میکنی گل؟😂 همه گلاش تقدیم به‌ تو یک جوک هم داره که باید بدونی گل بخونی تا بفهمی!.... 😂😂😅😅

خیلی مشتاقم بدونم اون کسی که سر کلاس ها میگفت خانم کی مشق ها رو چک میکنید؟... الان چیکارست؟ 😂😂

بابابزرگم یه چشم رنگی داره هیچ کدوممون چشمون رنگی نشده!.. یک زانوی خراب داره همه مون زانومون خرابه.....!!...... 😂😂