خب بازم من اومدم پارت هفتم با خودم اوردم 😹خب بخونین بعد بگین دوس دارین جا کی باشین... شخصیتای داستان واقعی هستن فق اسماشون فرق میکنه مثلا هلنا خود منه😂نسبتا هم دقیق خود نسبتا خودمونن مث منو هانا ک دخترعموییم فق اسما و اختلاف سنیمون فرق میکنه😂😜خب سرتونو درد نیارم برین بخونین بعدم بگین دوس دارین جا کی باشن نظرم بدین و بگین چی بش اضاف کنم یا هر پیشنهاد یا انتقادی داشتین هم بگین دوستون دارم بابای تا پارت 8
*پارت هفتم چرخ گردون*
از زبون *کاترین*
کفشامو در اوردم و وارد خونه شدم...
من ــ سلااام من اومدممم با کلی خبر خووووب
آترین ــ وای باز این اومد الان مخمونو میخوره.
اترین رو مبل لم داده بود و یه مرحله سخت از ماریو رو بازی میکرد منم لطف کردم محکم زدم تو سرش.
اترین ــ آااااخ اخ وحشییییی
مامان الهام ــ چتونه شماها اترین تو چرا داد میزنی عه سلام کاترین اومدی؟؟
اترین ــ اولا به دخترت بگو زد ناکارم کرد دوما نه هنوز نیومده این روحشه
من ــ عه اترین این چه طرز حرف زدن با مادرته بچه؟ تازه من کی زدم؟اون حقت بود.
اترین ــ اولا بچه خودتی دوما که حقم بود اره؟؟
مامانم ک میدونست این کل کل های همیشگی ما دو تا تمومی نداره سرشو متاسف تکون داد و برگشت تو اشپزخونه اترین داشت میدویید دنبالم که مثلا تلافی کنه.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالی به داستان منم سر بزن