بانی کیوت🥀🐝پارت۱

سلام کیوتی ها این فیکمون در مورد بانی بی تی اسه درسته! جونگ کوک امیدوارم دوست داشته باشید

از زبان ا/ت : ا/تتتتت بیدار شو دانشگات دیر میشه پاشو دیگه +لیاااا بزار بخوابم -ا/ت دیر میشه مدرست الان پارچو خالی میکنما+باشه باشه بیدارم رفتم اماده شدم و لباسمو پوشیدم نگا کلاسمون ساعت نه الان هشتههههه رفتم کافه مورد علاقم یعنی میلک شیک فروشی سوجون: سلامممم ا/ت جونم خوش اومدی برات میلک شیک موزتو اماده کردم من: مرسییییی رفتم و کارتو دادم سوجون: چون خیلی خوشگلی ازت پول نمیگیرم من: عه مرسی وای داره دیرم میشه سریع رفتم بیرون داشتم میدویدم برم کلاس خوردم به یکی و میلک شیکممممم ریخت روش +ببخشید -ریختیش رومممم حالا چکار کنم دانشگام دیر شدهههه مال منم دیر شده اصن خدافظ رفتم سمت دانشگاه وارد کلاس شدم....

نشستم روی نیمکتم معلم اومد دیدم وقتی معلم اومد ی پسری وارد کلاس شد و همه ی دخترا مثل همیشه جیغ و داد کردن معلم : دیگه نمی اومدی اون: معذرت میخوام از زبان جونگ کوک دیدم همون دختره که باعث شد دیر بیام نشسته روی و داره نگا کتاب میکنه چرا مثل بقیه دخترا نیست معلم: خب چرا نمیشینی ؟ همه خندشون گرفته بود ولی اون اهمیت نمیداد رفتم نشستم پیشش معلم خوب خودتونو معرفی کنید اون از این خانم همونی که پیشم نشسته بود دوست داشتم بدونم اسمش چیه گفت : سلام من کیم ا/ت هستم معلم: سلام ا/ت خب حالا نوبت توعه پسری که دیر اومدی ....

از زبان ا/ت : نمیدونم کجاش خنده داشت معلم امتحان گرفت مثل همیشه جواب دادمو دیدم جونگ کوک دست از سرش گرفته بود و نیشخندی بهش زدم و رفتم دستمو گرفت : هییی کجا میری بهم برسون من: نوچ میخواست درس بخونی و رفتم زنگ خورد و رفتم روی پشت بوم مدرسه نشستم داشتم لذت میبردم که زنگ خورد داشتم برمیگشتم سر کلاس یکی دستمو گرفت کوبید به دیوار من: چچ.. چکار میکنی جونگ کوک : دیگه نمیخوام دختری به ز.شای تو رو ببینم فهمیدی؟ هولش دادم و رفتم نشستم سر کلاس بازم پیداش شد اومد نشست : مگه نگفتم محو شی؟ جوابشو ندادم یکی از اون دخترا که همیشه بامن مشکل داره اومد پیش جونگ کوک و گفت : جونگ کوک میتونی کمکم کنی توی درسام ؟ جونگ کوک : باشه بعد کلاس باهم حرف میزنیم ...

بعد کلاس رفتم توی کافه سوجون : سلامممم ا/ت من:سلام سوجون رفتم پیشش دیدم کریستال و جونگ کوک اومدن کریستال:سلام ا/ت (لبخند مصنوعی جونگ کوک : مگه نگفتم محو شی چرا اینجایی خواستم چیزی بهش بگم که سوجون اومد و گفت: اینم ی میلک شیک موز با خامه و شکلات برای خوشگل ترین دختر زمین من:ممنونم کریستال: ما که زود تر اومدیم چرا مال اونو دادی سوجون: چون اون خوشگل تر و مهربون تره کارتو دادم بهش گفت: نه خیرم خوشگل ترین دختر که حساب نمیکنه جونگ کوک : چه سلیقه نابودی داری کریستال : پس حتما مال ما هم حساب نمیکنی سوجون : حساب که میکنم هیچ اضافم میگیرم جونگ کوک : پرو میلک شیکمو گرفتم و رفتم بیرون وقتی رسیدم خونه لیا خونه بود گفت...

لیا : فیلممون اومددددد من از اون حال دپم در اومدم جدی؟؟؟ لیا : مگه بات شوخی دارم بیا تا پلی نکردم من: اوو.. اومدم تا صبح نشستیم فیلم دیدیم و گریه کردیم و خندیدیم صبح شد با سردرد بلند شدم سرم گیج میرفت رفتم میلک شیکم رو بگیرم دیگه عادت کرده بودم رفتم دیدم‌ جونگ کوک و دختر بچه ای اونجان رفتم مثل همیشه سفارشمو گرفتم سوجون : ا/ت امروز برات سوپرایز دارم از زبان جونگ کوک : اون پسره روی اعصابمهههه یونا (خواهر جونگ کوک) اوپا چقدر خوشگله ا/ت: تو اینجا چکار میکنی ؟ جونگ کوک: اومدم میلک شیک بگیرم اصلا چکار داری؟ یونا: اوپا دوست دخ.ترتههه چقدر خوشگله جونگ کوک خودش رو جسبوند ب.هم گفت: اره همینطوره من از جدا شدم و گفتم : نه اینطور نیست من خوشم از اوپات نمیاد اون خیلی بد.جنسه یونا: حیف شد ولی قبول دارم می تونم اونی صدات کنم؟ من: حتما جونگ کوک.....