خب برید تست
حالا دارم میرم کافی شاپ هتل، روی میز دو نفره میشینم و با گوشیم ور میرم و احساس می کنم روی میز روبرومون 4 نفر نشستن، سرمو بردم بالا و دیدم جونگکوک و جیمین و ته و یونگی جلوم بودن (اینو می دونی چون آنا نمی دونستن که آرمی هستی و ماسک نزده بودن هر کدومو یه جوری از تتو و صدا و رنگ مو یا مدل چشمشون دیدی) داشتم نگاشون می کردم که یونگی و ته نگام کردن و سری نگامو عوض کردم جونگ کوک اون جلو:هی من میگم یه آرمی اینجاست، یونگی: آره خب، چون اونجاست، ته:آره خیلی بامزست کوک:به پای جیمین نمیرسه همشون خندیدن و جیمین گفت این که چیزی نیست من باهاش حرفم زدم و اتاقش رو به رومه😁
همه یکم تعجب کردن و کوکی پرسید:کی چطوری فهمیدی؟ یونگی: از کجا فهمید تویی؟ جیمین :داشتم میرفتم توی آسانسور ازش پرسیدم تو آرمی هستی و...... ته :کلا آرمی هارو دست کم گرفته بودم😂😂
یونگی :من داشتم میرفتم بیرون با موهاش بازی کردم😜) اعضا دوست داشتن بیشتر با تو آشنا بشن که دا رو دیدن که اومد کنارت نشست، جیمین پرسید: اون کیه؟ ته و یونگی باهم گفتن :فک کنم دوستش، تو و دا متوجه شدن که دارن راجب شما حرف می زدند با اینکه فهمیدید ری اکشن نشون نمیدید تا تابلو نشید😁 حالا یه چی سفارش میدید و با هم میرید تو گوشی یهو نلی به تو و یونا به دا زنگ می زنه ' جواب میدید و قطع می کنید و کلا زنگ زده بودن باهم برید کافی شاپ و گفتن گشنشونه و گفتید ما خودمون کافی شاپ هستیم از این جور چیزا
خوب الان هم اونا اومدن مجبورید پاشیدو سفارشتون رو سه برابر کنید و دقیقا کنار یونتهمینکوک نشستید (دیگه چهار نفرن چه کنم خب😂😐) ایندفعه جیمین به تو زل میزنه و تو به یونا و دا به نلی میگه اونا یونتهمینکوکن (الله اکبر😂) اونا می خوان بلندشن و تو با یه فشار دادن به پاشون می فهمونی این کارو نکنن😂، حالا یونتهمینکوک می پرسن دو نفر دیگه کین که به نتیجه نمیرسن، خب می خورید و می خواید حساب کنید و دعوا میشه که کی حساب کنه با ثانیه هایی جر و بحث دا :چطوره دنگی دنگی حساب کنید دفعه قبلی مینی حساب کرد این دفعه هم من حساب می کنم و به ترتیب سنمون میریم (هرچند می دونن تو از همشون کوچیکتری😂)
حالا تو هم با دا میری بخوابی دا یزره زود تر میره چون یونا می خواد یه چیزی بهش تو اتاقش نشون بده حالا توهم منتظری آسانسور بیاد تنهای تنها اما برای چند لحظه دیگه جونگ کوک کنارته و با هم میرید 😐😅😍برای لحظاتی توی گوشی بودی و خاموشش کردی اما قبل از خاموش کردن بدون اینکه متوجه بشی کوکی اکانت اینستا گرامتو نوشت توی گوشیش وقتی آسانسور وایساد یه نیشخند زدو رفت توی اتاقش البته تو اینشکلی فکر می کنی اما مکث کردو فال گوش وایساد،،،،
از زبون کوکی: اون می خواست بخوابه که یهو بهش زنگ زدن فقط صدای خودشو شنیدم چون یکم دور بود و پشت خطیش رو نشنیدم دختره می گفت : (حالا از زبون راوی چون بفهمید پشت خطیش چی میگه) _سلام عزیزم +من عزیز تو نیستم حالا هم قطع کن _چرا من که خیلی دوست دارم! +کی گفته؟؟ تو اگه دوسم داشتی مزاحمم نمیشدی _خب حالا، برای رفتی کره +برای اینکه فضولامو بشناسم _اگه گفتی کجام +اینکه کدوم گوری هستی به من ربطی نداره _من داخل کره هستم بگو کجایی تا بیام دنبالت +مرتیکه بیشور دیگه به من زنگ نزن حالا از زبون جونگکوک: کلا اصبانی شده بود، اما هرکی بود با دختر داشت حرف نمی زد اوخ الان باید برم چون دوستاش دارن میان اینجا که رفتم از زبون راوی:دا اومد
فقط دا نبود یونا و نلا بدو بدو اومدن داخل اتاقتون کلی در زدن تو: چی شده چرا اینطوری می کنی؟ دا: باورت نمیشه جانی اینجاست داره دنبالت می گرده یونا: داشت تو لابی راجبتازت سوال می پرسید، تو :دیگه این پسره عوضی داره شورشو در میاره همین الان بهم زنگ زد،،/// و اما کوکی هم دست بردار نبود وقتی رفتن تو دوباره فال گوش وایساد فهمید این یارو کیه انقد که حرف زدن دشتن می خوابیدن که کوکی فهمید می خوان برن که رفت قایم شد تا برن بعد بره توی اتاقش😅
کوکی اخمو رفت توی واحدش و دید یونتهمین هنوز آنلاینن کوکی رفت براشون همچی رو تعریف کرد ته: کار خوبی نکردی که فالگوش وایسادی کوکی:شدی جین دوم؟ 😂 ته :ولی اگه گیرش بیارم...... یونگی :فردا رو نگرفتنا بگیرید بخوابید فقط یه شبه دیدیش😑 جیمین هنوزم پیامی نداده اما سین کرده
فردای آن روز//// تو یه مانتو زیپ دار آبی می پوشی به یه تیشرت سفید و یه شلوار لش آبی موهاتو دو دسته می کنی اول خرگوشی می کنی بعد می بافیش بعد کارت و گوشیتو بر می داری تا بری پیش دا (دا زود تر رفت بره برای صبحونه) تو میری بیرون اما کسیو می بینی که کل انرژی مثبتتو از بین می بره اونطرف جیمین کوکی دارن میان بیرون حلا حدس بزنید کی اینجاست جانی!! تو :اینجا چه غلطی می کنی؟ جانی :اوخخ چرا اینطوری حرف میزنی عزیزم؟ تو:تو عزیز من نیستی حالا هم برو رد کارِت!!... جانی:تو همین الان با من میای وگرنه.. تو:وگرنه چی؟ هااا؟ برو از اینجا دو شو تعطیلاتمو خراب نکن،،، اومدم کره از شر تو راحت شم پاشدی اومدی دنبالم حالا برو از اینجا بیرون جانی :باشه، من میرم اما دوباره برمیگردم و نشونت میدم، حالا تورو هم چین هل می ده که صدای دامبی که به سرت خورد تو کل راهرو پیچید،، همینجوری که یونکوک داشتن میومدن دیدن تور هل داد جیمین بدو بدو اومد بلندت کرد دید بیهوش افتادی زمین کوکی هم رفت دنبال دوستات تا کمکت کنن.....
خب اینم از این پارت فقط امیدوارم تستچی قبول کنه کلی سعی کردم اما هی رد میکنه ای کاش رد نکنه اما شما هم همایت کنید دیگه😍 برید بعدی چالش داریم،،
چالش: اگه بایست برات غذا درست کنه چه ری اکشنی میدی؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من عاشق داستانت شدم 😍😍
واقعا منتشر شد اللن میرم بخونم