
^_^
سلام گایز (: اومدم با پارت ۲ صدای قلبت امیدوارم خوشتون بیاد✨🫐 بریم برای داستان 🙂 ***** ( مین یونگ ویو )قدم هام رو سریع کردم و به اتاق رسیدم و سریع در رو بستم … اشک های گرمم رو صورت سرتم غلطیدن که باعث شد بفهمم دارم گریه میکنم … با دستای طردم صورتم رو پاک کردم … دمای بخاری رو بالا بردم … رو صندلی نشستم و سرم رو روی میز گذاشتم … سرم روی میز بود که صدای تق تق در رو شنیدم بلند شدم سرم رو با دوتا دستما گرفتم و نفسم رو بیرون دادم و گفتم : بیا تو … یوجین بود ! یوجین پسر خیلی مهربونی بود ✨ اون ۱۹ سالش بود و نوندرار خانوادشون بود ، پدرش وقتی ۹ سالش بود ترکشون کرده بود اما با این حال یوجین خیلی خوب تربیت شده بود و یه مرد واقعی بود ! اون از ۲ سال فقط کوچیکترع اما با این حال بیشتر از من چیز میز میدونه ! اومد تو … یوجین : سلام خانم لی مین یونگ : یوجین … سومین باره که دارم بهت میگم من فقط ازت دوسال بزرگترم لطفا منو نونا صدا بزن (: یوجین : اوه خانم لی … یعنی چیز نونا خانم دیگه تکرار نمیکنم مین یونگ : رسمی هم صحبت نکنه عههههه یوجین : اوه باشه باشه ببخشید 😂 نونا ! امکانش هست من روزای زوج ساعت ۵ از کافه برم ؟
مین یونگ : وایسا … ولی … چرا ؟ یوجین : حقیقتش خواهر داره میره امریکا برای تحصیل … میخوام براش پول جور کنم … از صندلی بلند شدم و رفتم رو به روی پنجره و بیرون رو نگاه کردم … مین یونگ : چقدر نیازه ؟ یوجین : ۷۰ هزار. دلار … رفتم دم گاوصندوق و دوتا تراول دراوردم و رفتم سمت یوجین و با لحن ارومی گفتم : اینا کافین یا باز نیازه ؟ یوجین : نهههه نونا من نمیتونم از شما اینا رو قبول کنم مین یونگ: من رییستم و من بهت دستور میدم این رو از من قبول کنی … درضمن فردا قراره حقوقتون رو بدم یکم زودتر بیا … یوجین : من اینا رو قبول میکنم اما حدود یه سال بهم حقوق ندید … مین یونگ : یوجین … اینا واقعا چیزی نیست که بخوای بخاطرشون برام جبران کنی برو عیب نداره نیاز به جبران نیس ☺️ یوجین چشماش پر از اشک شد که یهو بغ•م کرد و گف : نو..نو..نا من هق واقعا ازتون هق نمدونم .. هق چطوری باید هق تشکر کنم 💔 مین یونگ : وا یوجین 😅 چت شد ؟!؟ عیب ندارع برو سرکار میونگ الان دست تنها مونده یوجین یه تعظیم کوچیکی کرد و از اتاق رف بیرون … یونجین لایق بهترین هاست … اون پسر خوب و مهربونیه …
( جیمین ویو ) از کافه خارج شدم … اون دختره مینیونگ خیلی برام اسنا میزد اما … رفتارش چرا عجیب بود ؟ به هر حال سوار تاکسی شدم و رفتم سمت سالن … رسیدم در و باز کرد و لباس های رقصم رو پوشیدم … که صدای زنگ در اومد … هوسوک بود … هوسوک اومد تو و گف : سلام جیمین چطوری پسر امروز کسلی نه ؟ کسی حرفی زدع ؟ مزاحمت شده اذی… که انگشتمو بع نشانه ی سکوت بالا بردم و گفتم : پسر تو نفس کم نمیاری اینقد حرف میزنی ؟😅 نه حالم خوبه خوبه نگران نباش ✨ هوسوک نشسته بود تا شاگردش اومد و رفتن یکی از اتاق های رقص … نشسته بودم و هی فکر میکردم … مینیونگ … اون کیه ؟ چرا اسمش اشناس ؟ چرا هیچی یادم نمیادددد ؟؟؟؟ ( پرش زمانی به ۲ ساعت بعد ) < هوسوک ویو > کلاسم تموم شد که دیدم جیمین نشستع و داره فک میکنه که رفتم کنارش و گفتم : تو فکری .. داری به چی فک میکنی ؟ جیمین : هوسوک … کسی به اسم مینیونگ میشناسی ؟ واتتتت ؟؟؟ مین یونگ ؟؟؟ اون … نه امکان نداره که یادش بیاد … من … من به مینیونگ قول دادم که به جیمین دیگه راجبش چیزی نگم ، اونقدر هول شدم که با تته پته گفتم : ام .. چ..چی ؟!؟ نه بابا اصلا من چرا باید بشناسمش اصلا مینیونگ کیه ؟😂🤣 داشتم میخندیدم که دیدم جیمین چپچپ نگام میکنه که سرفه ای کردم و گفتم : نه نمیشناسمش ..
خب تمام … امیدوارم خوشتون اومده باشه شرایط { ۵ لایک ۵ کامنت ۱۰ بازدید } ✨🫐🍶
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💖💖💖
خداکنه هوسوک بهش بگه🤧💜
خیلیم عالی خوجلم
هایی انجل^^
تستت عالی بود؛-؛
میشه لطفا بهم یک لطفی بکنی-؟
لطفا به سوا ساما رای بده🌸🍥
https://testchi.ir/polls/85081
فایتینگ