تبلیغ و کپی ممنوع 🤝💓 خب چون جدیدا بازدیدا و لایکا خیلی کم شده،منم انگیزه ای برای زودترگذاشتن ندارم🗿🤝
کاور تست ✨
28 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
55 لایک
دوستان لطفا اگ هرجا دیدید کسی از ایدم اصکی رفته، تستشو گ*زارش کنید:)♡
چون بار چندمه که این اتفاقا میفته
اولین نفر دوثانیه نشده اومدم 😂😐
هنوز ندیدم ادمین پینم میکونی🗿💔
ادامه)بعد باز اون اومد پ/ی/ش/م میخواست ادامه بده یهو تو خوابم از خواب بیدار شدم دیدم تو نمازخونه مدرسمم هالزی و بیلی ایلیش دارن ف/ا/ت/ح/ه میخونن جین اومد دستمو گرفت فرار کردیم بیلی کتاب قرانو انداخت خورد تو سر جین جین گفت فرار کن منم دویدم رفتم یهو ش/م/ش/ی/ر دچیتا ف/ر/و شد تو ق/ل/ب/م بعد بیدار شدم🗿
ادامه) منم سریع سمت یه در دیگه رفتم بازش کردم دیدم تهیونگ شونه هامو گرفت منو انداخت رو ت/خ/ت اومد ر/و/م گفتم چیکار میکنی بعد گفت دلم برات تنگ شده بود:/ میخواست ادامه بده که صدای جارو برقی اومد جیمین باهاش زد تو سر تهیونگ بعد اون اومد ر/و/م یهو سرش افتاد رو قفسه س/ی/ن/م شوگا انداختتش اونطرف(بایسم🥺)
ادامه) رفتم ببینم از کجا صدا میاد دیدم شوگا وسط مسجد داره اهنگ دچیتا رو میخونه کسایی که نماز میخوندنم تشویقش میکردن:/رفتم تو یکی از اتاقا دیدم نیکی میناز و رضا عطاران نشستن دارن ل/ا/ب میترکونن منم سریع رومو اونطرف کردم دیدم جیهوپ منو انداخت داخل اتاق درم قفل کرد رومو کردم اونطرف دیدم هنوزم دارن
خواب دیدم رفتم مدرسه بعد رفتم سمت دفتر مدیر وقتی اومدم بیرون دیدم تهیونگ افتاده زمین چشماش د//ر اومده کنارش افتاده ج/ی/غ زدم رفتم عقب یهو دیدم برانکارد اوردن چ/ش/م/ا/ش/و گذاشتن رو برانکارد بردنش بعد خود تهیونگ مث مار خزید رفت داخل چ.ا.ه اب👌بعد رفتم دنبال برانکارد یهو دیدم تو مسجدم صدای رپ میاد رفتم
اومدم از خوابی بسی سمم بگمیبار خواب دیدم تو اتاقم بودم بعد دیدم یکی صدام کرد صداشم شبیه صدای مامانم بود بعد رفتم بیرون دیدم جینه شوکه شدممم بعد گفت بیا غذا بخور دختره قشنگم بعد زنگه در خورد رفتم باز کردم شوگا دم در بود اومد داخل سریع رفت تو اتاق بعد صدامکرد بیام اتاق داشتم میرفتم اتاق که بیدار شدم:|
کاربر Army.blink از ایده ی تو اسکی رفته :/
کی میخوان دست از اصکی رفتن بردارن://
( وقتی میگم کل خونه یعنی کل خونه ، از زیر مبل و صندلی گرفته تا داخل کابینت ها ، آشپز خونه و تمام اتاق ها ) بعدش که پیدا نکردم رفتم مامانم رو از خواب بیدار کردم پرسیدم مامان چراغ قوه نداریم ؟
مامانم گفت اگر تو سالن کاری داری چراغ روشن کن بعد خاموش کن
گفتم نه مامان چراغ قوه نیاز دارم
کلاس پنجم بودم ، یه سری بابام سفر کاری رفته بود و شب من رفتم تو اتاق کنار مامانم خوابیدم نمیدونم دقیقا چه خوابی دیده بودم ( فقط میدونم که توی ماموریت بودم و به چراغ قوه نیاز داشتم ) ۴ صبح بیدار شدم و تو عالم خواب کل خونه رو تو تاریکی دنبال چراغ قوه گشتم ( با وجود اینکه از تاریکی میترسیدم)