
سلام گلای تو خونه ایندفعه شرایط میزارم ۵۵ لایک ۲۵۰ بازدید ۲۵ کامنت
جین اومد و کنار جین هو روی نیمکت نشسته دستش دوتا آیس پک بود از یکی نوشید و اون یکی رو دست جین هو داد روی اونی که دست جین هو داد دوتا نی بود ÷بخورین تا یکم سرحال بیاین بعد بریم هتل ..جین هو و جونگ کوک با تعجب بهم نگاه میکردن هم زمان گفتن:چرا دوتا نیست .....جین لبخند مرموزانه ای زدوگفت:مگه شما دوتا یه کاپل نیستین پس باهم بخورین بستنی تموم کرده بودن منم نتونستن ۳ تا بگیرم پس گفتم برای شما دوتا نی بزارن نوش جون ....جین هو و جونگ کوک با شنیدن حرفای جین فک شون افتاده بود جین هو زود گفت =ما باهم نیستیم فقط دوستیم من میل ندارم جونگ کوک بخوره ....و آیس پک رو داد دست جونگ کوک ÷یا خودت بهم گفتی که از جونگ کوک خوشم میاد و میخوام باهاش ازدواج کنم .....فک جین هو از این افتاده تر نمیشد الان دوتا چشن روش بودن یکی جونگ کوک که متعجب بهش نگاه میکرد یکی جین که شیطانی نگاش میکرد جین هو نگاه ترسناکی به جین انداخت که لبخند جین روی لبش ماسید بعد هم گفت:من کی گفتم چرا دروغ میگی من هیچ وقت راجب جونگ کوک با تو و یا هیچ انسان دیگه ای حرف نمیزنمم
...جونگ کوک خودشو جمع کردو لبخند مهربونی زد وگفت:هی اشکالی نداره ÷آ ببخشید جینی یعنی جین هو مم تو رو با هانا اشتباه کردم بوی فرند اون اسمش جونگ سوک بود باهم اشتباه گرفتمتون ببخشید.....جین هو نفس عمیقی کشیدو سر جاش نشست زیر لب جوری که فقط جین بشنوه گفت:وقتی برگشتیم سئول به حسابت میرسم .......جین دروغ گفته بود همه این کار هارو میکرد تا این دونفر به هم نزدیک کنه و کمی دونسنگش رو حرص بده بعد هزار جور دعوا کردنبا جین هو اون دوتا رو مجبور کرده بود باهم ایس پک رو بخورن و خودش هم به بهانه این که دهنی نمیخورم بیرون اومده بود به اون دوتا که حین خوردن آیس پک توی چشمای هم نگاه میکردن نگاه کرد و از روی نیمکت بلند شد موبایلشو در آوردو عکسی گرفت و برای هوسوک فرستاد
...جونگ کوک خودشو جمع کردو لبخند مهربونی زد وگفت:هی اشکالی نداره ÷آ ببخشید جینی یعنی جین هو مم تو رو با هانا اشتباه کردم بوی فرند اون اسمش جونگ سوک بود باهم اشتباه گرفتمتون ببخشید.....جین هو نفس عمیقی کشیدو سر جاش نشست زیر لب جوری که فقط جین بشنوه گفت:وقتی برگشتیم سئول به حسابت میرسم .......جین دروغ گفته بود همه این کار هارو میکرد تا این دونفر به هم نزدیک کنه و کمی دونسنگش رو حرص بده بعد هزار جور دعوا کردنبا جین هو اون دوتا رو مجبور کرده بود باهم ایس پک رو بخورن و خودش هم به بهانه این که دهنی نمیخورم بیرون اومده بود به اون دوتا که حین خوردن آیس پک توی چشمای هم نگاه میکردن نگاه کرد و از روی نیمکت بلند شد موبایلشو در آوردو عکسی گرفت و برای هوسوک فرستاد هوسوک بلافاصله برای جین زنگ زد جین ببخشید گفت و از اونا فاصله گرفت و جواب داد:الو هیونگ عجب آدمی هستیا آفرین...جین لبخند مغروری زدوگفت:از جداب ترین و باهوش ترین آدم دنیا چه انتظاری داری بچه هوسوک:هیونگ دقیقا مثل یه کاپل شدن آفرین:باشه بسه دیگه من بدم که شک نکنن:باشه هیونگ ظهر بخیر.
_____از زبان جین هو:روی تخت دراز کشیده بودم و به سقف نگاه میکردم اوپا برای هرکس یه اتاق گرفته بود از هوسوک شنیده بودم که جین این روزا خیلی سرش شلوغه درسته هوسوک ازم دوره ولی تو یک هفته چند بار باهم حرف میزنیم ولی با این وجود بازم دلتنگش میشم در اتاقم خورد از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم از چشمی در نگاه کردم فکر کردم از کارکنان هتل باشن ولی از شانسم جونگ کوک بود بعد از اتفاق ظهر اصلا دیگه روم نمیشه تو چشماش نگاه کنملبخند مظطربی زدم و درو باز کردم جونگ کوک یه تیشرت گشاد خاکستری با شلوارک سفید پوشیده بود و کیفی هم روی دوشش بود تیپش ساده بود ولی خیلی جذابش کرده بود اول هردو توی چشمای هم خیره بودیم چشمامو ازش دزدیدم و به در دادم=چیزی میخواستی جونگ کوک؟..خندید و موهاش و بهم زد _آه نه یعنی اره سوکجین شی رفتن کار داشت رفت به من هم گفت تا آخر شب نمیاد یه نقشه هم به من داد برای اینکه اگر خواستیم بگردیم گم نشیم ..دستی به گردنشکشیدو ادامه داد:منم گفتم برم یکم اینجا رو بگردم تو هم میای ؟...و به من نگاه کرد=آ اره حتما میام... _باشه پس من پیش رسیدن منتظرتم...و رفت درو بستم و به سمت تخت رفتم خودمو پرت کردم =الان چی بپوشم ...از روی تخت بلند شدم و به سمت چمدون رفتم زیپشو کشیدم و درشو باز کردم یه تیشرت سفید ساده با شلوار لی مام استایل برداشتم و پوشیدم و با کتونی ال استارم پوشیدم یه کت قهوه ای روی تیشرتم پوشیدم توی آینه به خودم نگاه کردم ژستی گرفتم و فکرم و به زبون اوردم =موهام و گوجه ببندم؟ =اوم اره خوب میشه...ادامه نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام جينى ام اجى مى شى ؟ جينى ١٢ تهران
داستانت عاليه دوسش دارم ترو خدا پارت بعدو بزار فوسيل شديم البته من كه تو بيست ديقه از پارت يك خوندم تا اينجا ول خو بزار زود تر ديه بدوووو
فکر کنم پارت بعد اعتراف کنن
خواهرم فسیل شدم سر چند تا کامنت و لایک فسیلمون کردی🤧😂💔
😂😂😂خدا نکشتتون
شرطو *********************
موچچی جان ف.ش نده خواهرم ارامشتو حفظ کن
راسی الی ی ایده ی خفن واسه فیک ب ذهنم رسید ولی خودم حال ندارم بنویسم گفتم ایدم رو ب تو بگم شاید تو بنویسی :/
وای مثلا منو الی میخواستیم باهم بنویسیم ایده من به چوخ رفت کامل
خواهر زود بهم بگو
جینننننن منم بفرست ججوووووووووو
خواهرم تا الان مخ چند تا از اعضا رو زدی؟
ب نام خدا هیچی
بمیرم الهی بچم نا کام موند
ایش
به ۵۶ روش سامورایی نصفت میکنما
🤣🤣🤣من حیفم
اصنم حیف نیستی
دلت میاد الی به این خوبی
اصلا خیلی خوبی
عالی بودددددد :]]]]
حس میکنم اخرش وقتی منتظرم این دو تا بهم اعتراف کنن پیر میشم🥲🥲
خواهر سر همه داستانای من فسیل میشین
..... 🥲
بعدیییییی😍
انشالا ۱ سال دیگه
https://testchi.ir/tests/820500
عالییییی 🥲
عام..عاجی این کاربر تگت کرده گفتم بزارم ببینی:)
وای الان دیدم خیلی خرزدق شدم ممنون
عرررررر
عالی بود🐠🍬