بعد از این بلافاصله پارت سه رو هم میذارم ولی بررسی خیلی طول میکشه اگر دیر اومد تقصیر من نیست بوس بوس برید بخونید .
( از زبان مرینت ) با غیظ و دندون قروچه گفتم : پدر من دیگه بچه کوچولو نیستم ! تو حتی نمیذاری برم بیرون و تمشک و میوه بچینم ! فقط همش از اون ساحره ی پیر حرف میزنی ! پدر با صورت سرخ از عصبانیت گفت : همین که میذارم تا حیاط پشتی بری کلاتو بنداز هوا مرینت خانوم ! دیگه هم نمیخوام چیزی بشنوم ! میری توی اتاقت تا وقتی هم که من بگم نمیای بیرون دختر خانوم !
هر وقت پدر منو " دختر خانوم " صدا میکرد یعنی دیگه باید از اونجا گم شم برم بیرون . پاکوبان از پله ها بالا رفتم و در اتاقمو باز کردم و با حرص اونقدر محکم کوبیدمش که خودم از جا پریدم صدای سرزنش بار ماری رو شنیدم که با لحن سرزنش باری به پدر گفت : تام ! اون فقط یه دختر جوونه ! طبیعیه که این رفتارا رو داشته باشه مخصوصا اینکه تو یک ساله که تمام و کمال توی خونه حبسش کردی و ... اما بقیشو نشنیدم چون از نزدیک در دور شدم و به سمت اینه قدی داخل اتاقم رفتم و خودمو توش نگاه کردم . این یه ترفند ساده بود برای اینکه خشمم کنترل بشه و اتفاقی از شدت خشم اتاقمو منفجر نکنم .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
عالیییییییییییییییییی عشقییییییییی
مرسی عشقم 🥰 اجی میشی ؟
البتههههههههههههه
سارینا دوازده سالمه ( امسال میرم تو سیزده )
من م 12 سالمه سال بعد 13 سالم میشه
عالی
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
پارت سه هم اماده ست .
ایولل
من پارت سه رو خیلی وقت پیش گذاشتم ولی هنوز از صف بررسی بیرون نیومده فکر نکنین دروغ میگم .
میدونم
اولین لایک هههققققق عالییی
ممنون! پارت سه هم امادهست