12 اسلاید امتیازی توسط: 작가: انتشار: 2 سال پیش 5 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از پارت دو... ببخشید یکم دیر شد😅
آنچه گذشت:) +میخواستم اینو بگم که اون دوستت میخواد بیاد اینجا😒........امروز 31 اکتبر و اخر تابستونه و همینطور هالووین🤤🎃........رفتیم و سوار ماشین شدیم🚗........نه بلاخره تو راهم سعی کردم از زیر دهان سلستی حرف بکشم بیرون که نشد😐.....
شخصیت های این پارت(اِما_ اریک+ سلستیا× ابیگل•| برلیان^^ @یوجین [اُلیور ::رابرت)(_«حرف های تو دل اِما و چیز هایی که میبینه)
_«وقتی رفتیم یهو دیدم تو یه جای خیلی ترسناک و تاریک و مرموزیم😳
×چقدر تاریکه اینجا مگه قرار نبود کسی اینجا باشه؟
_«چراغ قوه گوشیمو روشن کردم📱
_میگما سلستیا ما اشتباهی نیومدیم
آخه مطمئنم اونجایی که میخواستی منو ببری همچین جایی نبوده😯
×واااقعانم نبوده اینجا عین فیلماست🤭
_خب پس حالا که اشتباه اومدیم بیا بریم....
_«وقتی برگشتیم که بریم یهو در بسته شد و ما هم نفهمیدیم کی درو بست😳
×یا قمر بنی هاشم این چی بود دیگه😮
_نمیدونم فکر کنم اینجا جن داره🤭
×(زیر لب)دیگه قرار نبود اینقدرم ترسناک باشه
_چیزی گفتی؟؟؟
×نه بابا فقط میگم ای کاش زودتر از اینجا خلاص شیم😅
_به خشکی شانس درم قفله😤
×ای بابا حالا چیکار کنیم 😕نکنه جنا بخورنمون😮
_لوس نشو دیگه😐
×چیه خب راست میگم😏
_اااا اونجا رو یه جن👈🏻
×چی کو کجاست 😨؟؟
_«یهو برگشت دید چراغ قوه رو زیر چونم نگه داشتم
_سلاااااامم😈.....
_یا خدا دیگه اینقدرم ترسناک نبود😐
×میدونستی خیلی ب.ی.ش.و.ر.ی؟ نزدیک بود سکته کنم😐.....
_نترس بابا تو صد تا جون داری😌
× خفت میکنممممم😠
_«بعد افتادیم دنبال هم چقدر هم حال داد😂
_برو بابا جوجه کوچولو به گرد پای منم نمیرسی😂
×الان جوجه رو بهت نشون میدم یعنی جوجه کبابی🤬
_«که یهو صدایی اومد.....
#ای بابا چقدر تو خنگی میگم اینارو بکش دیگه
•|خب چیه خیلی سفته نمیتونم بکشمش
[دیگه تمومش کنین بچه ها
::من که خیلی مشتاقم زود تر موزونیدن رو شروع کنم...
×بنظرت این صدا از کجا میاد
_فکر کنم از اون طرفا میاد👈 میای نگا کنیم؟
×اخه میترسم جن باشه😕
_هوووووففف از دست تو😐بیا بریم بابا
_«دستشو گرفتم و بردمش به سوی صدا که یهو....
#•|[::^^(پنج نفر با قیافه های ترسناک 😈)سوپریز هالووینییییی
_«بیچاره سلستیا که یه قد پرید هوا🤭
_ببینم شما🤨؟؟؟؟....
_«یهو از بالای سرمون رقص نور روشن شد💖
بعدم آهنگ گذاشتن🎶
بعد اونا ماسک های ترسناکشون رو برداشتن😐
بعدش تازه فهمیدم اینجا یه جورایی شبیه دیسکه😀
اَما نفهمیدم اینا کین🤔؟؟؟
یکی از اونا که ماسک داشت ماسکشو برداشت....
•|واقعا منو نمیشناسی اما؟؟؟؟منم ابیگل🙃
_«تازه وقتی ماسکشو برداشت شناختمش😲
_واقعا توییییی اَبیگِل 😃پس اینا کین🤨؟؟؟؟
•|اینا هم اکیپمونن دیگه😐👈
^^هییییی یه جوری رفتار نکن انگار برده هات ایم🤨
•|ای بابا مگه چی گفتم برلیان😐
^^هیچی پیچ پیچی گفتی ابیگل خانم🤨
@ولش کن ابیگل این کلا دعوا داره😕
^^نه که خودت دعوا نداری😒
@😑😑چرا با تو یکی که دیگه خیلی دعوا دارم.
×اوففففف بس کنین دیگه بچه ها اومدیم تولد اما رو جشن بگیریمم😁
#[•|::^^ارهههههههههه✊🏻
_یسسسسسسس😎
×#[•|^^::😐😐
_چیه خب😐
_«یهو اون وسط دیدم برلیان قر داد😐
-×@[•|::عجججججببببب😐
^^مشد رججججبببب😐
_هنوزم مثل قبل خفنینا😎
::اره پس چی😎؟؟
_رابرت تویییییی😃
::چه عجب منو شناختی🤨
_😁تو هم که مثل همیشه اون گوشه ساکت ولی خاصی اُلی جونممم😏
[فلفل نبین چه ساکته بشکن ببین چه خفنه😎
-×@[•|^^::🤣🤣
_خب دیگه مرسی از زحماتتون بریم که ازش استفاده بوکونیم(از این کلمه بد برداشت نکنید لطفاً)😁
•|صبر کن کجا کجا؟؟با این لباس؟؟
_این سلستیاست دیگه هی بهم نمیگه داریم کجا میریم🤨
*5 دقیقه بعد*....
_حال چطور شدمم؟؟(اگه زیاد شبیه اما نیست ببخشید بیشتر منظورم لباسش بود)
همگی:عالیییییییی....
×من چیییییی؟؟
همگی:تو هم عالیییییی
::خب پس نظرتون چیه یکم به موزونیم😎؟؟
همگی:ارههههههههههه
::پس آهنگو زیاد کننننن✊🏻
_«و این گونه هممون شروع به موزونیدن کرردییییممم😎💃🏻اونم از ساعت یک تا چهار صبح🤣.....بعدم کیکو بریدیم و خوردیم و بعدشم تامام دیگه😁
ولو و خسته در حال برگشتن به خانه🏡.....
×هوففففف اما چقدر حال دادا😌
_اره دیدی برلیان هی اصرار میکرد بخور اما با وجود قدرتش موفق شدم نخورم🤤(از اون غیبت های دخترونه همیشگی)
×اره بابا ابیگلم هی به من گیر داده بود برخصم😂
_اوهومم رابرتم اونجا جو میداد🤭
×اره بابا😂
_«همچنان که داشتیم حرف میزدیم......
ناشناس:هی خوشگلا کجا کجا؟؟😏
_«رومونو که برگردوندیم دیدیم دوتا مرد ماسک زده آند که بهمون حمله کردن......محکم می گرفتنمون و نمیدونمم قصتشون چی بود😑
×هی ولم م.ر.ت.ی.ک.ه .......(سلستیا هر چی حرف تو دهنش بود گفت😐)
_«هی سعی میکردیم با مشت و لقت دورشون کنیم اما کم کم زورمون داشت از بین میرفت و میخواستن مارو بیهوش کنن که......
(لطفا بعدا بفهمید🤭):نصف شبی زورتون به دوتا دختر رسیده؟؟
_«نور ماشینش میخورد توی چشمم برای همین نمیتونستم ببینم کیه.اَما وقتی دقت کردم دیدم.....
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
اولین تولدت تو تستچی مبارک❤✨
به تست بیوم سر بزنید:)
شخصی شده🗿
بش:)