
بعد از سال ها...
ریچارد«اونوقت به چه دلیل؟» بیل«به همون دلیلی که به شما مربوط نیست» صدا«اینجا چه خبر شده؟» به منبع صدا نگاهی انداختیم و با امپراطور کهکشان رو به رو شدیم. دیپر«راستش خودمم دقیقا نمیدونم» نگاهی به بیل کردم. بیل«خیلی خب، الان توضیح میدم» بیل ماجرای خودش،برادرش و جهان نابود شدش رو تعریف کرد. امپراطور کهکشان«که اینطور» بیل«فکر کنم باید بگم متاسفم،نه؟» ریچارد با چهره ای غمزده گفت«نه... نیازی نیست متاسف باشی، تقصیر تو نیست» بیل«خیلی خب ولی بیایید فیلم هندیش نکنیم» ریچارد «موافقم»
دیپر«و من هنوز نمیدونم دقیقا چرا اینجاییم» بیل یکی زد تو سرم و گفت«یه دقه زبون به جیگر بگیر» بعد رو به امپراطور کهکشان کرد و گفت«دنبال قطب نمای ابعادیم» دیپر«چی هست؟» ریچارد«یه وسیله شبیه به قطب نما که به جای عقربه، یه فلش درون خودش داره و اون فلش تو رو به بُعد مورد نظرت راهنمایی میکنه» دیپر«آها، حالا به چه دردیمون میخوره؟» بیل یکی دیگه زد تو سرم و گفت«واسه اینکه تو ابعاد گم نشی ---- جون(ناظر جون سانسور کردم ثبت کن😐☕)، ببین من احتمال میدم که برادرم تویه کدوم یکی از ابعاد باشه، و تو هم باید برای رفتن به اون بعد ها، تویه ابعاد سفر کنی و مطمئنن به یه راهنمایی چیزی نیاز داری پس در نتیجه قطب نمای ابعاد بهترین گزینست تازه من نمیتونم باهات بیام» ریچارد «خب چرا نمیتونی؟» بیل«چون اونجا هزاران نفر هستند که میخوان من رو به----بدن» ریچارد«حق دارن» بیل«ببند»
امپراطور کهکشان«دنبالم بیایید»به دنبال امپراطور کهکشان رفتیم و به اتاقی پر از وسایل عجیب رسیدیم، البته این عجایب دیگه برای من عادی شده. امپراطور کهکشان یه شئ شبیه به قطب نما رو از درون یه صندوقچه خارج کرد و به من داد. دیپر«و من هنوز نمیدونم چطور میشه ازش استفاده کرد»
میدونم خیلی کم بود ولی قول میدم پارت بعدی بیشتر بنویسم و اینکه ناظر جان خواهشا منتشر کن مثل دفعه قبلی رد نکن چون هیچی نداره، اگرم به نظرت خوب نیست پس لطفا فقط سه ستاره بده تا رد نشه😐☕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دیپر تو پیوی بمان کارت دارممممم
هوراااا دیپر آنلاینی لطفا برو در پیوی^^
بیا تست جدیدم
عاااالی:))))))))))))))))
بالاخره بعد از سال ها🗿🍵
عالی بود دیپی🍵
عالیییی بود.
خیلی هوب بود دومین کامنت در ۱۷ دقیقه
عالی بود-♡