فرشته ی کیوت من3

و یهو میگی ولی من دوست ندارم جیمین:چرا؟؟؟ من:چون من عاشقتم جیمین قربونت من:البته درستش قبون شکل ماهت هست جیمین بله بله هرچی تو بگی حالا میخوای بریم بیرون من:یسسسس بریم شهر بازی و جیمین باسر تایید کرد وقتی رسیدیم اول بازی جرعت و حقیقت جیمین:اول ط بچرخون

من:باشه چرخونم حقیقت براش در اومد من:خوب بگو ک اگه من بمیرم چکار میکنی جیمین:عااام بیبی اگه بمیری من ۱ ثانیه دیگه پیشتم من😊😊😊حالا ط بچرخون البته دیگه هی ط میچرخونی جیمین :باشه چرخوند خدااا شجاعت جیمین اشاره ب من کرد و بعد ب لبش منظورش این بود ک اول گونههام من با هرچی مکس اخرش کردی انگار داشتم تست شجاعت میدادم و دوباره چرخوند وای خدا دوباره شجاعت جیمین اشاره به من و اشاره به لبش من ی کم رفتم عقب خجالت میکشیدم این کارو بکنم

ولی جیمین تاقت نیورده بود و خوش این کارو کرد من فقط دلم میخواست جیغعع بکشم ولی نمیشد بعد از اون داشتیم قدم میزدیم ولی رفته بودیم پیاده رو و دیدم یکی داره تعقیبمون میکنه برگشتم یکی با پیش بند سیاه صورتشو پوشونده بود و اصلحه شو اورد جلوی جیمین تا تیره رو بزنه من خودمو گذاشتم جلو و تیره به من خود بقیه داستان از زبون جیمین )۱/ت ۱/ت چیشد تورو خدا بلند شو تاقت بیار الان انبولانس میرسه و هی گریه میکردم خداااا

بقیه داستان از زبون نامجون خداا بچه ها هر چی بهش زنگ میزنم جواب نمیده بزار الو الو موچی خوبی کچایی موچی:بیمارستان نامجون:چرا تورو خدا اا ادرسو بفرس بییم موچی همه چیزو برام گف تهیونگ دستمو گرفت گفت تورو خدا بزار منم بیام و چشاشو کیوت کرد مامجون :باشه بیا رسیدیم بیمارستان دیدم موچی سرشو گذاشته به دیوار دستمو گذاشتم زیر چانش دیدم چشاش پف کرده و قرمز البته قرمز نه زرشکی،شده بود سرشو گذاشتم رو سینم و دلداریش میدادم و یهو دیدم خانوم دکتر اومد بیرون گفت ایشون حالشون یکم بهتر شده ویهو جیمین قش کرد و تهیونگ پرستار پرستار خدااا جیمین چت شد بقیه دایتان از زبون موچی

وووو یهو کاتت 😁😁😁و تا پارت گود بای پارت بعدی خیلی خوشحال کننده اس

بابای