معرفی شخصیت های 💮My Light live

8 اسلاید امتیازی توسط: 작가: انتشار: 2 سال پیش 19 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

لطفا همه این معرفی رو بخونید تا ادامه داستان رو بهتر متوجه بشید:) درضمن این اولین رمانمه پس لطفا ازش حمایت کنین و نظرتونو بگین😉

ههللووو🤪مای نیم ایززز.....E....m....a..................اما ببخشید بچه ها الان تو فاز مسخره بازیم🤡نگران نباشید عادت میکنید😁 اری،و اینکههههه😄........اممممم🙄........‌اممممم

..........اممممممم🤔.........خبببب چی بگم😐؟؟؟ من:هیچی خودتو معرفی کن😑 اهاااا👵🏻 خب من اما رولینم که 15 سالمم هست🤗کلاس پیانو و زبان فرانسوی هم میرم و تو لندن بدنیا اومدم🥰 یه دختر شیطون بلا و کیوت و باهوش و کمی هم دیونه🤭(البته به گفته بقیه😌) بنظر خودم آدم زیادی خیال پردازی هستم جوری که دنیام شده خیال و رویا🤤 آهنگ و موسیقی جزئی از زندگیمه🙂 عاشق نوشیدنی بابل(حبابی)ام😋همه غذاها رو دوست دارم از بس شکمو ام😜

اینم یکی از عکساسمه که همین دیروز گرفتم✌🏻 خوچملم نه😌؟.....نه🙂؟؟.....نهههههه😐؟؟؟؟؟؟جواب بدین دیگه🤨 آها حالا شد.خب دیگه تمومید😇. من:تو که اینقدر حرف داشتی چرا دو هزار سال منتظرمون گذاشتی😕 -خب دیگه بیبخشید😅 +ای بابا خب بنده خدا راست میگه دیگه حوصلمونو سر بردی😒 -تو کی حوصله داری اخه😕 من:راست میگه دیگه کلا تو بی حوصله ای😏 +تو حرف نزن بابا😒 -خب دیگه داداشی خودتو معرفی کن😁

+باش.سلام علیکم من اریک رولینم.اما هم خواهر کوچکترمه.اگه نظر منو بخواین یه خواهر خل و چل و رو مخ دارم که دیگه زیادی شاد و شنگوله😒نمیدونم کی میخواد بزرگ شه😪 اون اهنگاش منو دیونه میکنه اما صدای خودشو که وقتی داره میخونه خیلی دوست دارم و بهم آرامش میده چون اون قشنگترین چیزیه که تو کل روزم می‌شنوم😌 با اینکه خیلی رو مخم راه میره اما اون تنها کسیه که بهم انرژی میده🙃

از وقتی که ۸ سالم بود وقتی مادرمونو از دست دادیم بابا افسردگی شدیدی گرفت و مارو رها کرد و ما به تنهایی بزرگ شدیم😔اِما این چیزا رو درست یادش نیست اَما من خوب یادمه که با چه زجری سعی میکردم از اِما محافظت کنم چون اون تمام بود و نبود و شادی من بود😌 من اونو با تمام دیوانگی هاش دوست دارم و با هیچی عوضش نمیکنم😏

خب دیگه حالا یکم از خودم بگم😌من 18 سالمه و توی شرکت کار میکنم😒ورزش کردنو خیلی دوست دارم چون انرژیمو تخلیه می‌کنه😌💪🏻 یه پسر درونگرا و باهوشم(مثل ابجیش🤭)اما میتونم خفنم باشمااا😏 -تو همین الانشم خفنی داداشی جونم😉 +بیا باز شیرین زبونیش شروع شد😒 خب داشتم میگفتم عاشق ساندویچم و مثل خواهرمم شکمو نیستم -مخصوصا ساندویچای مننننن😁 +مگه شما حرف می‌زدی من اینقدر وسط حرفت پریدم😑؟ -هییییییییییییییی😅

اینم یکی از عکسامه که خواهرم بی اجازه ازم گرفت😒 -خب آخه خیلی جذاب شده بودییی😍 +خب دیگه خسته شدم هی تو و اون دختره منو اذیت میکنین😒 من: هی بهم بر خوردااا😑 خب دیگه امیدوارم فعلا از این دوتا شخصیت خوشتون اومده باشه😁 بایییییی -باییییییییییییییییی😁😁 +خدافظ👐