
خب بچه ها من خیلی وقت بود که تو تستچی فعالیت نداشتم و اینکه کامنت اون دوتا عزیزان رو که خوندم گفتم کاملش کنم وگرنه قرار بود این تست رو پاک کنم
حس کردم یکی داره تکونم میده و میگه :خانوم خانوم پرواز تموم به پایان رسید اون خانمی که بغل دستتون بود گفت کار داره نمیتونه بیدارتون کنه به من گفت بیدارتون کنم ازش تشکر کردم و چمدونم رو از از هواپیما خارج کردم حالا من باید کجا میرفتم منکه جایی رو نداشتم .اول از همه رفتم رستوران و یه پیتزای پیرونی سفارش دادم با یه سالاد و برای اینکه یه کاری کرده باشم گوشی رو از کیفم در آوردم و رفتم دنبال خونه بگردم بعد از کلی گشتن یه خونه ی خوب پیدا کردم به فروشنده پیام دادم و گفتم عصر میبینمش همون موقع بود که سفارشم رو آوردن مردم از گشنگی داشت سوراخ میشد 🤣🤣
حس کردم یکی داره تکونم میده و میگه :خانوم خانوم پرواز تموم به پایان رسید اون خانمی که بغل دستتون بود گفت کار داره نمیتونه بیدارتون کنه به من گفت بیدارتون کنم ازش تشکر کردم و چمدونم رو از از هواپیما خارج کردم حالا من باید کجا میرفتم منکه جایی رو نداشتم .اول از همه رفتم رستوران و یه پیتزای پیرونی سفارش دادم با یه سالاد و برای اینکه یه کاری کرده باشم گوشی رو از کیفم در آوردم و رفتم دنبال خونه بگردم بعد از کلی گشتن یه خونه ی خوب پیدا کردم به فروشنده پیام دادم و گفتم عصر میبینمش همون موقع بود که سفارشم رو آوردن مردم از گشنگی داشت سوراخ میشد 🤣🤣
مثل گاو داشتم غذا میخوردم 🤣یه لحظه به خودم اومدم دیدم همه دارن بهم نگاه میکنن دست از خوردن برداشتم سینمو دادم جلو و با اروم اروم خوردن سالاد خودمو مشغول کردم وقتی دیگه دلی از عزا در آوردم بلند شدم و رفتم هزینه رو پرداخت کردم و رفتم به یکی از هتل های نروژ . یه دو درست و حسابی گرفتم که هم اعصابم اروم شه هم بدنم خستگی در بره .جلوی میز توالت نشستم و شروع به خشک کردن موهام شدم . رفتم و روی تخت دراز کشیدم که بخوابم که یکی در زد رفتم درو باز کردم دیدم سرویس عذا رو آوردن با خودم گفتم مگه من چقد تو حموم بودم یا مگه من خوابیدم خودم خبر ندارم
غذا رو ازش گرفتم و تشکر کردم درو بستم رفتم غذا هارو گذاشتم یخچال رفتم رو تخت که یهو نگاهم به ساعت افتاد ساعت ۶ بود من ساعت ۶ و نیم با اون صاحبخونه قرار داشتم اینم شام یا ناهار نبود عصرونه بود وای بدو بدو رفتم یه لباس خوب پوشیدم یه روز بادمجونی و یه خط چشم کوتاه کشیدم و رفتم بیرون قرارمون تو رستوران کولونی هاگن بود رفتم اونجا نشستم تا بیاد من عادت دارم زود تر از بقیه سر قرار برسم اون آقا اومد بهم گفت از کجا اومدی مال چه کشوری هستی گفتم ایرانیم هیو دیدم از نروژی شروع کرد به فارسی حرف زدن برگام ریخت پس اینم ایرانیه تو نروژ زندگی میکنه
رفتیم با هم خونرو ببینیم یه حیاط حدودا ۳۰۰متری با زیر بنای ۷۰۰ متری که میشه هزار متر. خونه دو طبقه بود ۴ تا اتاق داشت که دوتاش خیلی بزرگ بود حتی نمای ساختمونه روبه دریا بود که منو بیشتر به خودش جذب میکرد گفتم+قیمت چقده هرچند برام مهم نیست _میشه گفت ۵۰۰ کرون خداییش با اینکه خونه گرونه ولی خیلی خوبه توی یه محله ی آرومم هست بچه هم اونجا نیست پولو پرداخت کردم و برگشتم هتل
خب بچه ها اینم از پارت ۳ منتظر پارت بعد باشد امید وارم از این رمان خوشتون اومده باشه ♥️♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)