سوگند عشق ۱

مرینت: 19ساله است تک فرزند شغل: توی شرکت مد اگراست کار میکنه ادرین: 21ساله یه خواهر به نام آدرینا داره شغل: مدیر نصف شرکت اگراست(گاهی وقت ها هم به اجبار پدرش با لایلا مدل میشه) (و البته از لایلا هم م*ت☆ن*ف*ر است ولی لایلا ع*1*ش*ق ادرین است)

صبح از زبان مرینت: باید برم شرکت وگرنه اقای اگراست(همون ادرین) بهم خیلی گیر میده و خواهرش هم کلی سول پیچم میکنه این روزا شرکت کلی کار داره وکلی هم د*ز*د میاد توی شرکت ولی خدارو شکر که من مهارت رزمی دارم😊😊😊 بلاخره رسیدم و فقط 2دقیقه دیر کردم یه نگاهی به اطرافم انداختم چییییییییی! اینجا دوربین داره یعنی اقای اگراست داره منو توی دوربین می بینه؟ دلم خواست یکم مسخره بازی در بیارم پس رفتم سمت دوربین و دست تکون دادم 🤣 و بعد شروع به کارم کردم

از زبان ادرین وقتی مرینت تو دوربین دست تکون داد: چیییییی؟ اون فهمید که اینجا دوربین داره امکان نداره تا حالا هیچ کس نفهمیده بود اوفـــــــــ داشتم از اتاقم میامدم بیرون که یهووووووو

بایــــــی برای قسمت بعد ۴لایک