
خب بازم من اومدمممم اینم پارت 6... راستی چنتا پارت دیگه ک بگذره 3 شخصیت دیگه هم اضاف میشن به نام های مهراب/هانا و کاتیا 😂امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه تستچی قبول کنه پارت 7 رو هم زود میزارم ماشالا نه تستچی نه درسا بمون مجال تایپ کردن نمیدن که.. خب غرغر بسه برین این پارت بخونین نظر هم بدینااااا یادتون نره 😂😋🤗
*پارت ششم چرخ گردون* از زبون *جِرِن* بعد اینکه غذا تموم شد گارسون اومد و ظرفا رو برد و میزمون رو تمیز کرد آرسین ــ خب دیگه من کاری که هلی گفت کردم الان نوبت شماست شیرینی بدین.. کاترین با خنده ــ باز گفت هلی جرجرجر پری ــ انقد جر نخور وسط جمع من ــ وای ترکیدم مهی ــ عه عه عــــه ضایه بازی درنیارین میخام مخشو بزنم.. پری ــ اوه چشم بانو ببینیم چه میکنی و باز با اون دو تا خندیدیم ارشام ــ شیرینی؟ شیرینی چی؟ هلنا با نیش باز ــ پزشکی تهران قبول شدم.
ارشام ــ واو خیلی خوبه که تازه تهرانم هست میتونین با ارسین برین ارسین ــ بعدم که تحصیلتون تموم شد میتونین توی شرکتم کار کنین هلنا ــ ولی شرکت تو که مهندسیه ارسین ــ یه بخشی مربوط به پزشکی و بخش دیگه مربوط به مهندسیه که منو مهراب وکاتیا توش کار میکنیم.. شماها میتونین بعدا توی بخش پزشکی کار کنین یعنی در کنار هانا. کاترین ــ خیلی خوبه که هلنا ــ اره عالیه من ــ مگه هانا مطب نداشت؟ ارسین ــ نه هانا مطب نداره و هنوز داره تو دانشگاه درس میخونه و در کنار درسش شرکتم میاد. پری ــ خیلی فکر خوبیه مهی ــ اوهوم کاترین ــ مگه هانا چند سالشه که هنوز داره میخونه؟ هلنا ــ هانا 23 سالشه یعنی 5 سال از ماها بزرگتره و دو سال دیگه میتونه مطب بزنه ولی هنوز داره درس میخونه. کاترین ــ اهان.
گارسون برامون قهوه و کیک اورد و بحث کار و درس هم تموم شد ارسین داشت با گوشیش ور میرفت و هرازگاهی هم به هلنا یه چیزایی میگفت هلنا هم گوشیش دستش بود ولی داشت با ما حرف میزد مهی هم که به قول خودش داشت مخ ارشام رو میزد... کاترین ــ بچه ها یه چیز خیلی مهم هلنا ــ چیه؟ کاترین ــ ما اگه یه هفته دیگه بریم 2 هفته دیگه دانشگاه ها باز میشن تقریبا من ــ ما باید توی این هفته بریم لباسا و وسایلمونو بخریم و جمع کنیم بریم تهران کاترین ــ ولی چیز مهمتر خونهست.. پری ــ اوه راستی هلنا ــ باید خونه رو هم زودتر تهیه کنیم ارسین ــ هلنا اینه؟؟ هلنا ــ نه نه این یه برنامه دیگه ست اون بالاییشه ارسین ــ پس این چیه هلنا ــ این کارش با اون یکی فرق میکنه فقط ایکون برنامه هاشون شبیه همه ارسین ــ اهان اوکیه... اهان راستی درمورد قضیه خونه نگران نباشین من ــ چطور؟
ارسین ــ هلنا یادته بابابزرگ توی وصیت نامهش چنتا خونه زده بود به نام نوه هاش هلناــ اره.. که 2 واحد دوبلکسن ارسین ــ بابابزرگ اونا رو با وسایلشون اماده به ناممون زده مگه نه؟؟ هلنا ــ اره اینقد تیکه تیکه حرف نزن پری ــ ببخشید وسط حرفتون میپرما ولی این خونه ها رو به کیا داده؟ ارسین ــ بابابزرگمون هر واحد رو که یه دوبلکس با وسایلشه به اسم یکی از نوههاش زده طوری که هر اپارتمان دو تا صاحب داشته باشه یکی پسر و یکی دختر.. ارشام ــ اره که من واحدم رو به کاتیا فروختم و الان کل اپارتمان به نام کاتیاست مهی ــ تو تهرانن؟ ارشام ــ اره ارسین ــ یکی از اپارتمانا مال هانا و مهرابه و یکی دیگه که من توشم به اسم منو و توئه هلنا.. هلنا ــ من؟ ارسین ــ اره ولی چون به سن قانونی نرسیده بودی بهت ندادن ولی الان که به سن قانونی رسیدی میتونم به نامت بزنمش و میتونی با دوستات توش باشین.. وسایلم که خودش اماده و نو داره من ــ این که خیلی خوبه.. ارشام ــ اره خونه ها هم بزرگن و دوبلکسن 5 تا اتاق بالا و دو تا اتاق پایین داره.
پری ــ چرا یه خونه انقد باید اتاق داشته باشه. ارسین شونه هاشو بالا انداخت و گفت: والا من که کارهام همه تو طبقه پایینن یه اتاق که اتاق مهمان بود کردم اتاق کارم و اون اتاقم، اتاق خواب منه اگه شماها مشکلی ندارین من میگم تو خونه من بمونین چون خونه هلنا خیلی تمیزکاری میخواد منم که بیشتر کارهام توی شرکته یه وقتایی هم تو خود شرکت میمونم و کم میرم خونهم هلنا ــ من مشکلی ندارم شما چی بچه ها؟ کاترین ــ نه اتفاقا خوبم هست من ــ هلنا تو خونه داشتی و به ما نگفته بودی؟ مهی ــ اونم دوبلکس!! هلنا با خنده ــ من از کجا میدونستم اخه که بیام به شما هم بگم ارشام با خنده ــ پس فک میکردی خونه به اون بزرگی فقط مال ارسینه؟؟ هلنا ــ والا من اصلا وقتی میرفتیم اونجا به این چیزا فکر نمیکردم ارسین با خنده ــ اره دیگه با هانا خوش میگذروندین تو خونه من و من رو فراموش میکردین
مهی ــ خبب پری خانم ایشالا کی بستنیو میگیری؟؟ من ــ مگه مخشو زدی؟ مهی ــ شمارشم گرفتم کاترین ــ مهی بالاخره موفق شد مهی ــ زهر کدو پری ــ کدو که زهر نداره مهی ــ داره شما ندیدینش هلنا ــ عجببب مهی ــ رجببب پری ــ کم نیاری یه وقت مهی ــ نترس کم نمیارم خندیدیم و بعد از خداحافظی هم دیگه.. نخود نخود هر که رود خانه خود... 🤍 *این داستان ادامه دارد...*🖤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مثل همیشه عالی منتظر پارت بعدیت هستم 💙✨
پارت بعد احتمالا فردا/پسفردا میاد چون با این ثبتش کردم😙