
سلام بچه ها چطورین اینم از پارت جدید خدمت شما
از زبان جیمین: بعد از خریدن چند تا لباس برای یون سو از فروشگاه بیرون اومدیم به سمت ماشین رفتم صندوق عقب رو باز کردم و وسایل رو داخل اون گذاشتم یون سو با حیرت به صندوق عقب نگاه میکرد _نگو که تا حالا صندوق عقب ندیدی..سرشو به علامت نه تکون داد این چرا اینقدر عجیبه بلندش کردم و روی صندلی گذاشتم بعد خودم پاشین رو دوز زدم و اومدم سوار شدم مثل چند ساعت پیش مشغول به بازی کردن با گوی قرمزی که به عنوان جاسوئیچی به اینه ماشین وصل کردم شد یه آهنگ ملایم گذاشتن و به سمت رستوران رانندگی کردم سرمو چرخوندم طرف یون سو و گفتم:میگم مطمئنی گربه هستی موجود فضایی نیستی =چرا _آخه یه جور رفتار میکنی انگار هیچ چیزی رو نمیشناسی و خب میدونی انگار از نا کجا آباد اومدی ..آب دهنشو صدا دار قورت دادو لب زد:من از یه جای خیلی دور اومدم ..لبخند زدم و سرمو به سمت فرمون چرخوندم به مسخره گفتم_مثلا کجا؟ جنگل ؟ دریا ؟ کوه ؟یه کشور دیگهد
...میخواستم جواب بهش بدم که گارسن اومد کیمچی روی میز گذاشت و رفت چاپستیکمو برداشتم و شروع کردم به خوردن ..با صدای یون سو سرمو بالا اوردم یه چوب رو توی دست راست و یه چوب رو توی دست چپش گذاشته بودو سعی میکرد که کیمچی رو توی دهنش بزاره لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:یون سو اونجوری نمیگیرن...اینجوری ببین...به دست خودم اشاره کردم که چطور چاپستیک رو گرفتم بازم سعی کرد ولی نتونست صندلی مو عقب کشیدم و رفتم صندلی کناریش نشستم دستشو گرفتم و چاپستیک توی دست رو درست کردم چاپستیک رو به سمت کیمچی بردم و برداشتم و گذاشتم تو دهنش کیمچی رو آروم آروم جوید و بعد لایک اش رو بالا آورد به علامت این که خوبه تصمیم گرفتم بقیه غذا رو خودم بهش بدم._______ ساعت ۱ هست و ما تازه اومدیم خونه پلاستیک هارو به سمت اشپزخونه بردم و روی میز جزیره گذاشتم دوتا دستمو به جزیره تکیه دادم و به کارهای بامزه این گربه نگاه کردم لبخندی دندون نمایی زدم و مشغول درست کردن یه دسر خوب شدم.....
...میخواستم جواب بهش بدم که گارسن اومد کیمچی روی میز گذاشت و رفت چاپستیکمو برداشتم و شروع کردم به خوردن ..با صدای یون سو سرمو بالا اوردم یه چوب رو توی دست راست و یه چوب رو توی دست چپش گذاشته بودو سعی میکرد که کیمچی رو توی دهنش بزاره لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:یون سو اونجوری نمیگیرن...اینجوری ببین...به دست خودم اشاره کردم که چطور چاپستیک رو گرفتم بازم سعی کرد ولی نتونست صندلی مو عقب کشیدم و رفتم صندلی کناریش نشستم دستشو گرفتم و چاپستیک توی دست رو درست کردم چاپستیک رو به سمت کیمچی بردم و برداشتم و گذاشتم تو دهنش کیمچی رو آروم آروم جوید و بعد لایک اش رو بالا آورد به علامت این که خوبه تصمیم گرفتم بقیه غذا رو خودم بهش بدم._______ ساعت ۱ هست و ما تازه اومدیم خونه پلاستیک هارو به سمت اشپزخونه بردم و روی میز جزیره گذاشتم دوتا دستمو به جزیره تکیه دادم و به کارهای بامزه این گربه نگاه کردم لبخندی دندون نمایی زدم و مشغول درست کردن یه دسر خوب شدم.....
......توی حال روی مبل نشسته بودیم ریموت تلوزیون و برداشتم و تلوزیون و بالا پایین کردم تا یه سریال خوب پیدا کنم با دیدم سریال موردعلاقه ام که قسمت آخرش تازه اومده لبخند زدم و مشغول دیدن سریال شدم یون سو با تعجب به حرکات های ع.شقانه توی فیلم نگاه میکرد دو زوج توی سریال دست همو گرفته بودن و تو ساحل پیاده روی میکردن یون سو با تعجب برگشت و تو صورت من نگاه کردو گفت:چرا پنجه همو گرفتن ..خنده نخودی کردم و موهاش رو پشت گوشش دادم _پنجه نه دست =خب چرا دست همو گرفتن ؟ _چون ع.شق همن =ع.ق چیه؟..نگاهمون از تلوزیون گرفتم و به یون سو دادم توی چشماش که سوالی منو نگاه میکرد نگاه کردم و گفتم:امم وقتی یه زن و مرد حس میکنن که حسشون نسبت به طرف مقابل بیشتر از یه دوست هست به این میگن عشق..اوکی میدونم گند زدم و از قیافش معلومه که نفهمیده_ببین وقتی کسی ع.شق میشه هروقت طرف مقابل رو میبینه قلبش به تپش میافته دلش میخواد همیشه پیشش باشه سعی میکنه اون طرف رو بخندونه تا خنده هاشو ببینه کسی که ع.شق واقعی باشه حتی جونشم برای طرف مقابل میدن ع.ق یعنی تو اون رو دوست داری ولی نمیدونی بخاطر چی و سعی میکنی تا بهونه بیاری که مثلا اون مهربونه یا خوشگله ...سرشو تکون دادو تو فکر رفت وقتی دیدم حرفی نمیزنه نگاهمو به تلوزیون دادم.....ادامه نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یونگی فرار کردیم اونو ندیدم _یونگی کیه =اون صمیمی ترین دوستمه اونم هیبرید گربه هست باهم از جنگل فرار کردیم از ۱۷ سالگی تا ۱ ماه پیش باهم بودیم ولی من و دزدیدن ولی اون زود منو پیدا میکنه ...پایان اسلاید ۲
خرس ۷۵ سال هست ....با تعجب گفتم:مگه هیبرید های دیگه جز گربه هست ..سرشو تکون دادو گفت:آره هست _تو تاحالا چه هیبرید هایی دیدی =من
فقط هیبرید سگ و خرگوش دیدم هیبرید سگ بابای دوستم یونگی بود هیبرید خرگوش هم دوستم جونگ کوک هست که از وقتی با
زدم:یون سو تو چند سالته ؟ ...تو چشمام نگاه کردو گفت:من ۲۴ سالمه ..موهام رو بالا بردم و گفتم:پس یعنی تو پیری؟ امم خب میدونی چیه تا جایی که میدونم عمر گربه ها زیاد نیست..لبخندی زدوگفت:من گربه نیستم من یه هیبرید کم یاب هستم عمر هیبرید های گربه ۹۰ سال هستو از همه هیبریدها بیشتره مثلا عمر هیبرید های دیگ
اسلاید ۲=اره از تو جنگل...سریع نگامو دادم بهش و گفتم:چی تو جنگل چطور گرگ و ببر تورونخوردن =مم پیش آدما زندگی میکردم اونا هم اسلحه داشتن _آهان.._____وارد رستوران شدیم من برای هردومون کیمچی سفارش دادم و منتظر موندم که برامون بیارن یکن سو به راست و چپش نگاه میکردیه سوالی تو ذهنم پیش اومد لب زدم
سلام کیوتی خوبی؟🥺🌹
فالوم کن بک میدم☀️🦄
لطفا تو مسابقه آخرم ( ادامه بدید) شرکت کن😗🙂
ادمین لطفا پین کن🥰😘
یه خوبی کن لطفا پیام کن ✨💫
میصیییی🤍♥️
تاکومی ژان همکار... 😐
کارت عالیههه😐❤️
همه ی فیکاتو دنبال میکنم و کردم 😐 ❤️ولی وقت نشد به این داستانت سر بزنم:|
😐❤️❤️❤️❤️
قربان شما تف ممد چرا
چی اسممو میگی؟ 😐 ها اون طبیعیه 😂😐
پارت بعدددددددددددددددددددددددد یعنی فردا پارت ۵ رو نبینم ها یعنی نچ نچ حالا خلاصه عالیه و لطفا زودتر بزار🤧
عررر عرررر عرررر
پارت بعددددد
ولی کمممم بوددد
عرررررر دارم دیوونه میشمممم
عرررررررر همشم تقصیر توئههه
پارت بعد ایشالا ۴ ماه بعد
انقد غلط نقول باشه؟😐
چشم 🥲
غلط نمیقولم ولی ناعنگی میقولم
الی الی الی گل اناری الی الی الی الی گل اناری الی بچه خوبی باش پارت بعدو برار تا با ادسه های ته ته نیومدم دنبالت😂سرما خوردم خراااااب😐😑
نمیذارهههههه حرصم دادهههههههههههه
عالیییییییی منتظرم برای پارت بعدی بعد 😐یه سوال واقعا هیبرید گربه و خرس و سگ و خرگوشو ... وجود دارن ؟😶🤔🤐
ببین تا جایی که میدونم هیبرید ها وجود دارن ترکیب انسان و حیوان ولی اینجوری که من تو داستان استفاده کردم نیست وجود داره ولی من همراه با تخیل بهش اضافه کردم و این داستانو نوشتم