
خب بریم سراغ علامت ها( 💕 مرینت🟢 ادرین 🟠 الیا 🔵 نینو🟣 کلارا 🟡 الیس) 🟠 دیدم دارن در میزنن😧 درو باز کردم مرینت بود😥 هلم داد و اومد تو 💕 خریدم تموم شده بود برگشتم خونه الیا احساس کردم از بیرون صدای ادرینو شنیدم درو باز کردم دیدم الیا درو باز کرد هلش دادم و رفتم داخل اون واقعا ادرین بود😠 خیلی عصبانی بودم بهش گفتم زود تر بره بیرون 🟢 داشتم به الیا حرف میزدم که در خونه رو زدن الیا درو باز کرد و دیدیم که مرینت اومد داخل با عصبانیت بهم گفت برم بیرون😔 بهش حق میدادم ولی باید جواب سوالمو میگرفتم
🟢 گفتم باشه باشه میرم ولی قبلش یه سوال دارم تو ... تو ازدواج کردی ؟🥺💕 وای این چقد پر روعه 😒 بهش گفتم فضولی به تو نیومده حالا هم میری و گر نه زنگ می زنم به پلیس 🟢 گفت زنگ میزنه به پلیس ولی من ول کن نیستم بالاخره جوابمو میگیرم از الیا پرسیم اونم گفت اره ازدواج کرده ناراحت شدم ولی احساس میکردم دروغه گریم گرفته بود داد زدم نه این دروغه مرینت تو هیچ وقت دروغ نمیگی لطفا راستشو بگو وگر نه من از اینجا تکونم نمیخورم ...
💕 دیگه روانی شده بودم زده بود به سرم و اخر سر بعد از التماس های ادرین چیزی رو که نباید میگفتم بهش گفتم نه بیا جواب سوالتم گرفتی حالا برو دیگه نمیخام ریختتو ببینم فقط برو 🟢 اصلا نفهمیدم چیشد انقد التماس کردم که مرینت بهم جوابمو داد وایسا 😧 اگه مرینت ازدواج نکرده پس اون دختر کیه یعنی من یه بچه دارم پس چرا مرینت این همه مدت اونو ازم قایم کرده اصلا نمیتونستم تمرکز کنم از خونه رفتم بودم بیرون و داشتم به سمت خونه خودمون حرکت میکردم ...
🟢 مادرم منو دید و بغلم کرد و بهم گفت پسرم این روزا حالت اصلا خوب نیست انگار اصلا تو این دنیانیستی هرچی ازت میپرسیم جواب نمیدی حتی اصلا درست و حسابی غذا هم نمیخوری الان پدرت توی شرکته وقتی اومد باید مفصل با هم صحبت میکنیم من خیلی نگرانتم😭 دیدم مادرم شروع کرد به گریه کردن منم تمام ماجراهایی که تو این چند روز اتفاق افتاده بود رو براش تعریف کردم از سیر تا پیاز مادرم به من گفت ادرس خونه الیا رو بهش بدم به گمونم میخاست با مرینت حرف بزنه....
🟢 منم آدرسو بهش دادم احساس خستگی میکردم پس رفتم خوابیدم 💕 خیلی عصبی بودم از الیا دیگه انتظار نداشتم دیگه نمیخاستم الیا رو ببینم دیگه وقتش بود که برم الیسو از مدرسه بیارم رفتم بیرون و الیسو از مدرسه بردم خونه الیا تا وسیله هامونو جمع کنیم و بریم با الیا هم حرفی نزدم الیا هم هرچی التماس کرد من نادیده گرفتم رفتم خونه خودم یه ناهارم درست کردمو با الیس خوردیم
بچه ها من علامتگابریل و امیلی رو فراموش کردم بزارم احتمالا توی ادامه داستان نقششون پر رنگ ترشه(⚪ امیلی⚫ گابریل )⚪ ادرین خسته بود و رفت خوابیدم خیلی براش نگران بودم حدود یه فته ای اصلا بامن و پدرش حرف نمیزد من صدای گریه هاشو میشنیدم هرچقدرم ازش دلیلشو میپرسیدم انگار اصلا نمیشنید 😔 دیگه کم کم میخاستم به دکتر زنگ بزنم تا امروز که ماجرا رو برام گفت خیلی ناراحت شدم اخه ادرین واقعا خیلی مرینتو دوست داشت ادرس خونه الیا رو از ادرین گرفتم و تصمیم گرفتم فردا برم و بامرینت صحبت کنم
زنگ درو زدن گابریل بود گابریل که از شرکت اومد نشستم تمام ماجرا رو براش تعریف کردم و گفتم که باید با ادرینم حرف بزنیم ادرین که بیدار شد گفتم پدرش اومده و میخاد باهات حرف بزنه اونم قبول کرد ⚫ ادرینو که دیدم خیلی ناراحت شدم خیلی ضعیف شده بود زیر چشمانم گود افتاده بود بغلش کردم و بهش گفتم الان دیگه ماجرا رو میدونی مادرت فردا با مرینت صحبت میکنه توهم باید سعی کنی دل مرینت رو به دست بیاری
🟢 احساس خوبی داشتم احساس میکردم خانواده خیلی خوبی دارم پدر و مادرم و بغل کردم و ازشون بابت همه چی تشکر کردم اونا دریافت میگفتم باید یه جوری دل مرینتو به دست میووردم 💕 بعد ازاینکه ناهارمو خوردم الیسو خوابوندمشو رفتم طراحی کردم از کارم خیلی عقب افتاده بودم بعد طراحی و دوختن بعضیاشون رفتم الیسو بیدار کردم و باالیس رفتیم یکم قدم بزنیم فردا هم روز تعطیل بودو میخاستم الیسو ببرم یکم بگردونم بعد از قدم زدنمون رفتیم شام خوردیم بعدم با الیس رفتم که بخابم صبح که شد الیسو بردم مدرسه برگشتم خونه که دیدم در میزنن....
خب اینم از این پارت امیدووارم خوشتون اومده باشه😊 لطفا نظرتونو درباره این پارت بنویسید تا منم انرژی بگیرم و پارت های بعدی رو بزارم
خدانگهدار 👋👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدییی
بعدی گزاشتم داره برسی میشه
تروخدا امروز بزارش لطفا
بعدی کی میاد گلم
بعدییی لطفا عالیه خواهش میکنم
مرسی از نظرت ببخشید من این چند روز حالم بد بود تب و دل درد داشتم هروقت که فرصت کنم پارت بعد رو میزارم
بعدییییییی زود بزار
اگه بتونم حتما امروز یا فردا میزارم
بعدییییییییییی عاشق داستانت شدم
ممنون🥰
سلام بچه ها فردا پارت جدید داستانو اگه تونستم میزارم
بعدیییییییییییییی
چشم
عالییییییییی
بعدی و گرنه
چشم😂
عالیههههههه
ممنون💕