
کت : در همون حالت متوجه شدن که ...مرینت از هوش رفته 😨.محکمزدم تو سرم و گفتم : آخه اون که قدرت نداره 😬. و مرینتو ل.غ.ب(برعکس کنید) کردم و به سمت بالا شنا کردم . دیگه نزدیک بود برسم بیرون ولیهمون موقع محکم خوردم چیزی
کت :نمی دونم چی بود ولی انگار نمی ذاشت بریم بیرون ،که صدایی اومد !. (میریم پیش اونایی که منتظرن کت با مری بیان بالا)گیلبرت: خاله املی لی لی لی لی .¤فیلیکس یقه ی گیلبرت و گرفت و همون طور که پهن زمینش کرده داره تکون تکونش میده . گیلبرت: خا خا خا خا له هههِ 😖😫. جک : فیلیکس جان به کارت برس و منم میرم الک...الکس 😞آندره: میتونستم ذهن جک و بخون. انگار ، نمی تونه بدون الکس سپری کنه ، خب...حق داره اون و الکس همیشه باهم آتیش می سوزوندن، همیشه هم باهم کل کل میکردن .رفتم و دستمو گذاشتم رو شونه ی جک . جک : با دستی که رو شونه ام حس کردم سریع سرم و برگردوندم و آندره پدیدار شد گفتم چیه چرا آیت جوری نگام میکنی ؟🙄. آندره: منو گول نزززن😏، من روزایی رو می بینم که تو الکس باز با هم جنگ و دعوا راه تنداختین . جک: یه لبخند کوچیک زدم ولی نه نه نه😨زود گفتم نه نه نه من دلم واسش تنگ نشده ..اصلا اصلا !بره به ج.ه.ن.نم 😡. آندره: معلومه که جک خوشش نمیاد که کسی از احساساتی بودنش بویی ببره ، واقعا چی فکر کردم اینو گفتم 😐
(پیش کت) بعد از خداحافظی با کمک .....(نمی گم کیه یه چه اتفاقی افتاده 😁) مرینت رو بردم بالای آب و بعد خودم بردمش رو شن های ساحل : مرینت! مرینت منم کت !خواهش میکنم چشاتو باز کن !مرینت !😰. ¤و کت شروع کرد به گریه کردن . مرینت: چشامو باز کردم و دیدم کت بالای سرم گریه میکنه .همون موقع یه فکری به سرم زد . بلند شدم و آروم رفتم پشت سر کت دم گوشش گفتم کت!همه اش تقصیر توئه !کت درجا صد و هشتاد درجه چرخید و پرید ر.و.م . این بشر نمی دونه خیلی سنگینه !😬😡. جک: دل به دل راه داره 😐💔. رایدر: دل به دل دار رسید 😐💔. گیلبرت: این نبودا 🤔 . رایدر: بب.ند 😐💔. املی: عروس خوشگلم 😍. گابریل: پسرم 😫😭. آندره : تمرکزی ندارم 😐نگا آدری چه حالی میکنه ک.ث.ا.ف.ت 😐💔
¤بله ، وقتی کت این حرکت و زد اتفاقی 💏این شد. کت: همون جور که لذت میبردم 🤤..آاااااااااااااااااخم به هوارتا. سریع بلند شدم و متوجه شدم نادیا شاماک مثل یه ک.ف.تر بی محل پیداش شده😶و..و...همه چی رو فیلم گرفت !!!!!!!😱😱😱😱😱😱
مرینت: به سرگیجه بلند شدم ...واااایییی جال راه رفتم ندارم اول آب بعد شنا بعدشم این کله پدک (کت و میگه)😞. یهو احساس کردم انبوهی از جمعیت دارن نگام میکنن 😱. ایییییییی واییییییییییی پسره ی کله شق ، نمی دونه چی وقتش کیه!. وجدان مری :مری جان پس وقتش کی بود 😁. مرینت: تو گم ..شو 😐وجدان مری : 😐الان حساب تو صاف میکنم . مری : نمی دونستم چی کار کنم بی اختیار اشکم اومد بیرون ...من ...من نمی خواستم فیلمبرداری شه ...نمی خواستم همچنین اتفاقی بیفته 😭کت که اشک مری رو دید: وای نه چه غلطی کردم 😟
تا بعد چالش: اگه جای جک بودی چی کار میکردی (البته امیدوارم همچنین اتفاقی براتون نیفته)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج چ:هیچی میخوابیدم تا اطلاع سانویی هم بیدار نمیشدم بعد که بیدار شدم به کله میرم تو دیوار دوباره غش میکنم هفته ی بعد بیدار میشم و همینکارو میکنم....... و ادامه دارد فقط میخوابم همین😐😂
آفرین
از همین حالا لقب زیبا ی خفته به شما تعلق می گیرد 😂
یعنی فکر کن زیبای خفته واسه شاهزاده هه خودشو کوبنده باشه تو دیوار 😐
آره😐😂
عالییییییییی بعدیییییی
مرسی 😊
حتما
منازغروبتاطلوعافتابباهاتمیمونم!-🌸☁️👤
منازغروبتاطلوعافتابباهاتمیمونم!-🌸☁️👤
عزیزممنهمینجام...!-
تابراتبکبدم😔🌸☁️
فالو:بک🌸😔🤝🏻
عالیییی بود😍
مرسی😊