سو: برگشتم به سمتش و فقط زل زدم بهش. تهیونگ: فقط سعی میکنم که خوب باشم. سو: ازت ممنونم اقای کیم. تهیونگ: من از تو ممنونم. سو: گفتم چرا از من. تهیونگ: دلیلشو نپرس. سو: خونه ت نزدیک خونه ماست. تهیونگ: جوابشو ندادم و به زمین که حین راه رفتن بودم نگاه کردم.
......
سو: نزدیکای خونه بودم که به اون گفتم: تو چرا همش با من میای مگه خونهت کجاست. تهیونگ: همینجاهاست. سو: بهم دروغ نگو اقای کیم. بگو خونهت کجاست که همینطور داری باهام میا...... تهیونگ: با لحن خیلی اروم گفتم: من خونه ندارم و سرم رو پایین انداختم. سو: چ..چی؟. تهیونگ: من تو یه انباری زندگی میکنم. اونقدر پول ندارم که خونه اجاره کنم یا بخرم. سو: من متاسفم. تهیونگ: تو چرا متاسفی مگه تو مقصری. سو: ولی چرا همش داشتی باهام میومدی؟. تهیونگ: چون شبه و چرا باید یه بچه ۱۵ ساله توی خیابون این وقت شب راه بره. باهات اومدم چون خواستم اتفاق بدی برات نیوفته. سو: مگه شما کی هستی که اینقدر به فکرمی؟. تهیونگ: من هیچکسی نیستم.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
39 لایک
عالی
ممنونم
ببنظیرررر اجی سانیا:)
فایتینگگگ:)
تشکر
بوس ب کلت:)🤍
🤍🤍🤍🤍
عالیییی پارت بعد لطفا
خیلی قشنگ بود
عالی بود
عالی بود،لطفا داستان او عاشق خواهد شد رو هم بزار
عالی بود
تست آخرت هم دیدم من همه ی تستاتو لایک کردم
چی احساس کردددددد چی شدددددددددد
وایسااااااا🤣🤣🤣
ببین من مغزم مریضه بفهم پارتا رو اینجوری تموم نکن 😂
یا خدا تا میتونم جای حساس کات نمیکنم که مغزت مریض شه🤣🤣🤣