منم حرفشو گوش دادم و گذاشتم دُردونه قلبم بازی رو ببره.وقتی بهم گفت دردونه قلبم گونه اش رو ب*و*س*ی*د*م رفتیم خونه آلیا شب بود نینو گفت بچه ها یه فیلم خوب دارم.روی مبل نشسته بودیم فیلم به صحنهی احساس دار رسید همه به جز علیرضا گریه میکردیم اون سر منو گذاشت روی پاش و آروم سرمو نوازش میکرد من هم کم کم خوابم رفت...از دید علیرضا...فیلم به صحنهی احساسی رسید همه داشتن گریه میکردن ولی من نه چون من رنج و عذاب های بدتر از این رو کشیده بودم سر مرینت رو گذاشتم روی پام و همینطور نوازشش میکردم بعد از فیلم خواستم بلند بشم که دیدم مرینت تکون نمیخوره آروم نگاش کردم خوابیده بود ب*غ*ل*ش کردم گفتم آلیا مرینت خوابه.گفت بزارش روی تخت من.گفتم نه ما میریم خونه.گفت الان مرینت خوابه بخاطر اونم که شده اینجا بمونید.مرینت رو گذاشتم روی تخت و پتو روش کشیدم خودم هم روی زمین کنار تخت نشستم و نقاشی اون لحظه که مرینت روی پای من بود رو کشیدم کم کم چشم هام سنگین شد و خوابم رفت
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
فالویی میشه فالوم کنی 🥲💕 جون خودتون فالوم کنید این برای بار سوم هست که اکانتم میپره 🥲