10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 👑HAKAN👑 انتشار: 4 سال پیش 1,662 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

امیدوارم خوشتون بیاد



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (122)
  • image:):
    Otaku

    سلام پشمام خیلی خوب بود
    خب چالش
    یه بار رفته بودم خونه دختر خالم داشتیم و حیاط با پسر همسایه دختر خالم بازی میکردیم بعد راجب انابل حرف زدیم پسره گف الان میاد از در تو (در حیاط) بعد یه دفه یه نفر در زد ما سه تاهم جیغ زدیم رفتیم تو پارکینگ ک تو حیاط بود چندقه بعد رفیم درو باز کردیم تا همسایه بوده😐🤣💔

  • نمی فهمم چی میگی

  • اصلا نمی فهمم چی میگی
    تنها زندگی میکنی
    بعد رفتی از بابات سوال بپرسی
    بعد الانم مردی
    بعد بچه هم داری الان بچت باید ازت سوال ریاضی بپرسه نه تو از بابات😒😒😒

    • imageتونی کروسسس
      بک میدم تا زمان ۲۰۰۰

      اینا یکی نیست که ۵ ، ۶ تا داستانه

  • من هممیشه این اتفاقا برام میفته ولی شدید نیس
    همیشه وقتی تو اتاقم میخوابم جلومو که نگاه میکنه یه چیزای سیاه رد میشه این اتفاق وقتی که از اتاق مامان بابام به راهرو روبروش نگاه میکنم بیشتر و پر رنگ تر میشه اولش فکر میکردم خطای دیده تا اینکه یه روز مامانم برای یکی از دوستاش اون چیزا که جلوی راهروی اتاقشون رد میشد رو تعریف کرد

  • imagehanam💜🖇
    جادوگر گمشده هاگوارتز

    چه ترسناااک بودنننن
    من خاطرات ترسناکمو شبوع کردم دارم مینویسم که با مامانم بودم و هیچ دروغی هم توش نیس 😐🥴💔

  • ادامه:و پاش رو هواعه...حالا من نمیدونم برای ترسوندن من اینارو گفتن یا نه...ولی داداشم وقتی داشت رد میشد من دیدمش دستشو به جایی نزد و توی راهرو صدای تق تق اومد...

  • چالش:هالووین پارسال،من توی خونه هالووین برگذار کردم.بعد لامپ همه اتاقا رو خاموش کردم و در اتاقارو هم بستم.کارت روی هر کی میفتاد باید میرفت توی اتاقی که نوشته شده.اول روی داداشم افتاد،داداشم داشت رد میشد گفت صدای تق تق شنیده😨بعد روی مامانم،داشت رد میشد بره توی یکی از اتاقا،وقتی برگشت گفت وقتی میخواسته بره تو راهرو داشته رد میشده دیده که کاغذی که من چسبوندم تکون خورده ولی پنجره ای باز نکرده بودیم😨😨😨😨بابامم رفت،رفت توی اتاق من.گفت احساس کرد یکی رو دیده که سیاه بوده و روی تخت من دراز کشیده و

  • بچه ها اینی که میگم به جان خودم واقعیه1= قضیه ماله 1 پیشه من اونموقعه داشتم به نبات / عروس هلندیم که الانم فروختم/ غذا میدادم دیدم یه نفر دقیقا شبیه به خودم ولی تار جلومه پرندم جیغ میکشیدا جیغ


    2 = این قضیه مال 4 سال پیشه من یشب نشسته بودم توی رخت خواب داشتم فکر میکردم به جنو اینجور چیزا که یدفعه پلک زدم دیدم روز شده هنوز واسه خودم قابل درک نیست اون وز خونه مالمان بزرگم بودم ازش پرسیدم گفت که نه ما همه خوابیدیم بعد جالبش اینجاس که ساعت هم 5 دقیقه بعد از اون لحظه بود

  • imageBritiny
    Marvel Fan

    من یه شب تو روستامونو رفته بودم تو باغا چرخ بزنم اون موقع که رفتم عصر بود موقع برگشتن شب وقتی داشتم بر میگشتم تو راه بودم که از پشت دو تا چشم قرمز هی هر ثانیه نزدیکتر میشد یه مثل برق جلوم ظاهر شد با یه صدای ترسناک گفت سلام من از ترس یه جیغ زدم بعد یهو غیب شد فکر کنم یه نیم ساعتی در حالت نشسته تو خیابون بودم از ترس نفس نفس زدم وقتیم رفتم خونه به هیچکس چیزی نگفتم

    • 😱😱😱😱😨😨😨😨😨😵😵😵😵😵
      خب اعتراف میکنم که تجربه خیلی بدی رو پشت سر گذاشتی و اصلا دوست ندارم اون لحظه جای تو بوده باشم. ولی به نظرم با خانواده در میون بزار.

  • برگام ریخت

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.