❤عاشقت شدم زیر بارون❤۱۶❤

سلام من برگشتم 😉 اینم پارت ۱۶ ناظر رد نکن چیز بدی نداره

سلام برو بعدی

از زبان مرینت: دلم میخواست برم داخل اتاقشون ولی خب نمیتونستم برم چون اون موقع هویتش رو میفهمیدم 😕 و بعد صدا ها تموم شد (فردا صبح 😉) لیدی باگ: کت خوبی 🤔؟ کت نوار: چی .. آها خوبم 😉 لیدی باگ: به چی فکر میکردی 🤔؟ کت نوار: هیچی 😥 لیدی باگ: دیشب از اتاقتون یه صدا هایی میومد چیشده بود 🤔 (چقد سوال پرسید 😂🙄) از زبان کت نوار: نمیدونستم چی جوابشو بدم که نینو نجاتم داد 😅 نینو: بچه ها بیاین ناهار 😊 (بریم سراغ گابریل 😉) گابریل: کارت خوب بود 😉 ناشناس: ممنونم گابریل: لیدی باگ رو گرفتی باید معجزه گرش رو بدی به من 😉 ناشناس: باشه 😈 گابریل: اول باید اونو از کت نوار جدا کنی بعدشم با من 😈 ناشناس: فکر اونجاشم کردم 😁

کت نوار: خب بچه ها خیلی بهتون زحمت دادم من باید برم 😉 نینو: کجااا ... آها نه برو باشه 😥 لیدی باگ: چیشده شما خیلی مشکوک میزنین ها 🙄؟ کت نوار: نه هیچی بانو 😥 باید برم بای و سریع میره لیدی باگ: خب منم میرم دیگه ممنونم بچه ها خیلی زحمت کشیدید 😊 خداحافظ 👋 و اون میره خونشون (بریم پیش آدرین 😉) پلگ: پنیر بده 😤 آدرین: بگیر 🧀 آدرین: پلگ بنظرت چیکار کنم 🤔 پلگ: بنظرم باید بری 😉 آدرین: خب خطرناکه 😣 پلگ: نمیدونم میخواهی برو میخواهی نرو 😐 آدرین: درک نمیکنی بحث سر آینده لیدی باگ و منه 😬 پلگ: نمیدونم 😑 هر کاری دوست داری بکن 😐 آدرین: باید فکر کنم 😖

بچه ها ببخشید کم بود اما زود بعدی رو میزارم 😉 برو بعدی چالش دارم 😁

چالش ۱: آدرین کجا میخواد بره 🤔 چالش ۲: ناشناس کیه 🤔

تموم شد خداحافظ