سلام من اومدم با ادامه ی داستان اگر استان را نخوندید به عشق بی پایان پارت 1 سربزنید لایک و کامنت و دنبال فراموش نشه ببخشید در داستان قبلی هی کلمات را جا انداختم بریم سراغ داستان
(یادم رفت تو قسمت قبلی بگمم هنگام عروسیشون برفم میومد) انها رفتن سر خانه یشان انجا بزرگ بود ولی انها وقت برای چیدمان خانه نداشتن و با کمک پدر و مادر مرینت و ادرین انجا را چیدمان کردن ولی چیدمان تمام نشد انها باید یک جا می خوابیند امیلی< مرینت شما و ادرین بهتره یک روز مهمون خانه ی ما باشید و در اتاق ادرین بخوابید> مرینت با تعجب گفت ادرین مرینت مادر و پدر ادرین هم قبول کردند و با مرینت خداحافظی کردند و مرینت انها را بغل کرد. شب شد و مرینت در اتاق ادرین و با ادرین خوابید و قبل از خواب همو بوسیدند و خووابید و فردا ان روز
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
خیلی خوب
دانستنی!
من بک میدم!
این کاربرا را پین کنید!