عاشقی با جیمین پارت 7

2 ماه بعد

از زبون ا/ت: امروز روز عروسی من و جیمین خیلی خوشحالم از اینکه بالاخره داریم به هم میرسیم.جیمین من رو رسوند ارایشگاه و خودش رفت گفت کارت تموم شد بهم زنگ بزن میام دنبالت. از ارایشگر خواستم یه ارایش ملایم انجام بده چون از ارایش غلیظ خوشم نمیاد و ارایشگر هم قبول کرد. ارایشم عالی شده بود. ا/ت: میشه یه اتاق بهم بدین لباسم رو عوض کنم آرایشگر: البته، بفرمایید این اتاق ا/ت: ممنون رفتم اتاق و لباس عروس رو پوشیدم عکس لباس عروس ا/ت

از زبون ا/ت: از اتاق اومدم بیرون و خودم رو بر انداز کردم تعریف از خود نباشه ولی خوشگل شده بودم از آرایشگر تشکر کردم و زنگ زدم به جیمین که بیاد دنبالم. مکالمه ا/ت و جیمین: ا/ت: سلام جیمین جیمین:سلام ا/ت خوبی؟ ا/ت: مرسی خوبم تو خوبی؟ جیمین:مرسی عشقم. کارت تموم شد؟ ا/ت:اره میشه بیای دنبالم؟ جیمین: باشه عزیزم الان میام.

چند دقیقه بعد جیمین اومد دنبالم از ارایشگر خداحافظی کردم و سوار ماشین جیمین شدم. جیمین: واوو ا/ت شبیه پرنسس ها شدی ا/ت: مرسی، جیمین فقط تو رو خدا کولر ماشین رو زود روشن کن هوا خیلی گرمه کلی عرق کردم الانه که آرایشم خراب بشه. جیمین: چشم بالاخره رسیدیم تالار و جشن عروسی خیلی خوب برگزار شد و به پابان رسید.

تو راه برگشت به خونه بودیم وقتی رسیدیم خونه جیمین: ا/ت باورت میشه بعد این همه سختی بالاخره بهم رسیدیم. ا/ت: خیلی خوشحالم جیمین. از زبون ا/ت: رفتم ارایشم رو پاک کردم و یه دوش گرفتم و رفتم پیش جیمین و تا ساعت 3 شب فیلم دیدیم نزدیک 5 صبح بود که دوتایی رو کاناپه خوابمون برد. صبح با صدای آواز پرنده ها از خواب بیدار شدم. دیدم جیمین بغلم خوابیده ساعت 11 صبح بود.جیمین رو بیدار کردم جیمین: صبح بخیر پرنسس من ا/ت: صبح بخیر کیوت بیا صبحانه اماده کردم. جیمین: واقعا خوبه چون خیلی گشنمه بریم یه چیز بخوریم که الان دیگه ضعف میکنم ا/ت: بریم.

زندگی شما به همین خوبی ادامه داشت تا اینکه تو یه شب تمام زندگی شما تغییر کرد