سلام آمدم تا براتون یکم از مازندران بگم مثلاً یک بازه محلی یا یک افسانه ی قدیمی.❤️🌸❤️لایک و کامنت یادتون نره
خب از یک افسانه ی قدیمی شروع میکنم
نام داستان:شغال دم کوتاه خب شروع میکنم:
شغالی زرنگ دور پلنگ تیز چنگالی میگشت و او را آزار میداد.تا اینکه روزی دم شغال زیر پنجه ی پلنگ گیر کرد و کنده شد.😭
شغال زوزه کشان پا به فرار گذاشت.پلنگ هم خوشحال از اینکه دیگر میتواند شغال مزاحم را شناسایی کند،دنبال شغالی دم کوتاه میگشت؛اما شغال ناقلا کاری کرد که همه ی شغال ها دم کوتاه و پلنگ نتواند گیرش بیاورد. پایان داستان حالا بزنید صفحه ی بعد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی بود🌸
عالیییییییییییی
ممنون💖