عشق لحظه ای ✨🎻 (2)

صبح با صدای زنگ گوشیم از جام پریدم و سریع صبحونمو خوردم و حاضر شدم و رفتم سمت کمپانی(استایل ا.ت) رسیدم کمپانی که یه نفر اومد و گفت کارت عضویت لطفا ا.ت:بفرمایید و رفتم تو و مدیر اومد و گفت الان با بی تی اس اشناشید لطفاً و بی تی اس وارد اتاق شد اعضا:سلام ا.ت:سلام خسته نباشید مدیر:خانم ا.ت لطفا سریع برید کارتون رو شروع کنید برای برنامه ران بی تی اس ا.ت:چشم کجا باید برم مدیر :کلید اتاقتون کلید و گرفتم و وارد اتاق شدم و وسایلمو گذاشتم که اعضا اومدن و گفتن خانم ا.ت شما فقط باید کیم تهیونگ رو گریم کنید ا.ت:بله چشم

تهیونک نشست روی صندلی در اتاقم بسته بود من اومد وسایلمو آوردم و شروع کردم یه لحظه چشم تو چشم شدیم (از زبان تهیونک)خیلی خوشگل بود داشتم بهش نگاه میکردم که یهو روشو برگردوند تا چند ثانیه اینطور موندم که گفت ام معذرت می‌خوام واقعا تهیونگ:ا نه چرا چیزی نشده که ا.ت:ممنون بازم ببخشید از زبان ا.ت گریمش تموم شد و رفت و من هم توی تختم ولو شدم و با خودم گفتم احمق چرا نگاه کردی هان و بدون زدم تو سر خودم و گفتم اگه اخراج بشم چیییی نه احمق مگه چیکار کردی آخه گفتم هپفففف و رفتم خونه اومدم از کمپانی خارج بشم که دیدم یه صدای وحشتناکی مثل گلوله اومد.......

یاه یاه

پارت بعد رو فردا میزارم من شرایط نمیزارم ولی می‌خوام از این به بعد بزارم. شرایط پارت بعد:۱۵ لایک ۱۰ کامنت ممنون میشم حمایت کنید،....

بابایییی تا آخر برو ثبت بشههه

حمایت؟!فقط یکی دیگه