10 اسلاید صحیح/غلط توسط: دیانا انتشار: 2 سال پیش 101 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از پارت سوم🤗🍓♥
انچه گذشت =داشتید انیمه میدید که غزل بهت گفت برو خرید کن تو قبول کردی و تهیونگ اصرار کرد که با تو بیاد تو هم قبول کردی بعد باهم رفتید خرید و برگشتید 🌹
تهیونگ " دیشب چرا وقتی دیانا رو دیدم یه حس عجیبی پیدا کردم؟؟؟( نویسنده "اخی پسرمون عاشقش شده 🙂 تهیونگ" ساکت باش، من هیچوقت هیچوقت هیچوقت عاشق نشدم و نخواهم شد🙄😏 نویسنده "خواهیم دید😜) برم از جونگ کوک بپرسم اون همیشه کمکم میکنه وشاید اون بدونه این حس چیه ☆
ادامه از زبان تهیونگ "نه شاید برم و راز رو به همه بگه- اما من باید برم و بفهمم اون حسه چی بوده _ اره همین کارو انجام میدم 🙂
تق تق جونگ کوک" بیا تو تهیونگ"سلام کوکی جونگ کوک "سلام 🙂 تهیونگ" دوش گرفته بودی جونگ کوک "اره تهیونگ" عافیت باشه 🥰 جونگ کوک "مرسی 😘 بیا اینجا بشین _ کاری داشتی؟ تهیونگ" اره یه سوال داشتم جونگ کوک "بگو جواب میدم تهیونگ" راستش دیشب وقتی دیانا رو دیدم یه حس عجیبی پیدا کردم ،، نمیدونم این چه نوع حسیه 😕( نکته جونگ کوک یه بار عاشق شده ولی دختره از جونگ کوک خوشش نمیومد) جونگ کوک "اممممم خب راستش تو عاشق دیانا شدی 😊 تهیونگ" عـا.... عاشق😲 جونگ کوک "ا.. ره وقتی تو دیانا رو دیدی حسی بهت دست داد که معنی اون حس یعنی تو عاشق شدی ♥
تهیونگ "من تابه حال عاشق نشدم،،،، جونگ کوک" اره میدونم به خاطر همین کلی سوال توی مغزت هست تهیونگ "اره،،، شاید حق با تو باشه ولی خب من نگرانم شاید بقیه ی اعضای گروه از این اتفاق خوششون نیاد جونگ کوک" تابه حال شده تو چیزی بخوای و اونا با تو مخالفت کنن؟ تهیونگ "نه جونگ کوک" پس با عاشق شدنت مخالفت نمیکنن 🤗🤗 تهیونگ "حق با توعه..... مرسی که من رو درک میکنی و همیشه کمکم میکنی 😊♥ جونگ کوک" خواهش میکنم تو برادرمی و باید بهت کمکم کنم😊😊😊
جونگ کوک "حالا نتیجه گرفتیم که تو عاشق دیانا شدی و حالا باید دست به کار بشی که دلش رو بدست بیاری و این کار هم خیلی اسون شد واست چون اون ارمیه ~ ولی اول باید باهاش صمیمی بشی و به خوانوادت هم بگی که نظر اونا رو هم باید بدونی تهیونگ" مرسی از کمکمت جبران میکنم 💞 جونگ کوک "اگه تو این کارموفق بشی دیگه نمیخواد جبران کنی😊 تهیونگ" باشه
از زبان دیانا " داشتم حاضر میشدم که برم پیش خواهر تهیونگ که بریم خرید 🤗 چون امشب مهمونی بود که همه ی ایدلا توش دعوتن و اون هم سلیقش خوب بود و بهم کمک میکنه(فلش بک= وقتی اولین بار دیانا داشت تهیونگ رو گریم میکرد خواهرش اومد و از اونجا باهم دوست شدن~ اینم از این (عکس لباس دیانا 👆🏻 موهات رو باز گذاشتی و کتونی سفید هم پوشیدی و ارایش ملایم کردی) سانیا "کجا میری تو" میخوام برم خرید کاری نداری سانیا "نه عزیزم تو و سانیا باهم" بای بعد خندیدید و رفتی ♥
تو"رسیدم می سو اونجاس (اسم خواهر تهیونگ می سو عه☆) سلام می سو
می سو "سلام دیانا تو" خب حالا از کجا شروع کنیم می سو" از خرید لباس تو"باشه از زبان تو "وارد مغازه ای شدیم داشتم میگشتم که یهو یه لباس شب قشنگی چشم رو گرفت نظر می سو رو پرسیدم اونم خوشش اومد پس اون رو خریدم ~ خرید لباس تموم شد و رفتیم طبقه ی دوم که مخصوص کیف بود وارد چند مغازه شدیم ولی کیف مناسبی پیدا نکردم همینطور که داشتیم راه میرفتیم یه می سو صدام زد و یه کیف قشنگی رو از پشت شیشه نشونم داد منم قبول کردم چون قشنگ بود و با لباسم ست شده بود پس اون رو هم خریدم♡
می سو "دیانا من خیلی خسته شدم تو" اره منم همینطور موافقی یه چیزی بخوریم می سو "قبوله هر دوتاتون سوشی گرفتید و خوردید می سو" خب دیانا الان فقط کفش مونده که بخریم تو "باشه داشتید می گشتید که یه کفش خوشگل توجه دوتاتون رو جلب کرد تو" چه خوشگله با لباس و کیفم ست شد 😍 می سو "اره تو" تو همینجا بمون من میرم بخرشم می سو "باشه🍓
خوب دوستان عزیزم اینم از پارت سوم امیدوارم خوشتون بیاد🍓🍓 لطفا لایک کنید من واسه این داستان کلی زحمت کشیدم و خسته شدم 😕یه قلبی زیر داستان هست ♡ روش بزن تا اینطوری بشه ♥ ~~زدی روش 😥 مرسی که اینطوریش♥ کردی 😘😘😘😘😘
تا پارت بعد بای👋🏻👋🏻
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
فالوت کردم میشه فالوم کنی؟ 😄🌺✨🐤✍🏻
'بهترینتستبووودکهدیدممم🌸🗿
عااوو...راستییبندهسعیداشتمخوشحالتکنم...🌸🗿
راستییتستتلایکشد🌸🗿
میشهتوهم،تست'اخرمرولایککنی؟🌸🗿