Eternal Love33

مرینت: یکم بعد گارسون خوراکی هارو اورد شروع کردیم به خوردن کلارا:مرینت خانوم اگه آدرین تورو انتخاب کنه مامانه آدرین جد.اتون میکنه امروز به عنوان آخرین روز که با آدرین می چرخی به کام.ت تل.خ میکنم استیونز😈 [کلارا داره تو دلش میگه] کلارا: خب وقت شروع نقش س قهوه کج کردم ریخت رو لباس مرینت اوا ببخشید مرینت جون حواسم نبود اصلا ع.یبی نداره عز.یزم مرینت:نه اصلا اشکال نداره تو رو لباس هرکی می خوای قهوه دا.غ بریز😡 کلارا:من که عذر خواهی کردم خودم مظ.لوم نشون دادم آدرین:مرینت اون داره عذ.ر خواهی میکنه فکر کنم بهش معذرت خواهی بده کاری مرینت: اواو آدرین فکرکنم کلارا مغ.زتو شستشو داده آدرین:چشم غر.ه به مرینت رفتم مرینت:ببخشید کلارا کلارا:بخشیدم [کیا ت.بر میدن به من از وسط این نصف کنم؟😬] مرینت:بعد از اون هر چقدر حظ بیرون اومدن با آدرین کردم از بین رفت کلی خوش حال بودم حال لباسم کثیف بود خداروشکر گوشه اش بود پاشدم که آدرین :کجا؟! مرینت:میرم گوشه ی لباسم بشورم آدرین:باشه مرینت:رفتم تو دستشویی کافه به بهانه شستن گوشه اش لباسم سر پاینن انداختم و گری.ه کردم چرا؟! آخه چرا ! آدرین تو من دوست داشتی ن.وکه میاد به بازار کهنه میشه دل آز.ار آدرین:فکر کنم مرینت:از دستم دلخور بود اما حالا که خوب فکر شو میکنم کلارا از عمد قهوه اش رو مرینت ریخت [خسته نباشی داداش تازه فهمیدی،🙄] آدرین:کلارا؟! کلارا:جونم آدرین:تو از ع.مد قهوه ات رو مرینت ریختی کلارا:آره ...چی.زه .ی....عنی .....نه ...نه بابا من حواسم نبود😰 مرینت:گوشه لباسم که شستم صورتم شستم و سریع رفتم پیش آدرین اینا م بعدش زیاد به آدرین نگاه نکردم فقط سرم تو کار خودم بود

مرینت:دیگه زیاد بهش نمی کردم اما اون همش نگام میکرد اروم اروم قهوه می خوردم وفتی همه خوردن آدرین رفت و حساب کرد رفتیم بیرون آدرین:خب کجا بریم؟! کلارا:اووم بریم بستنی آندره[کو.فت چقدر می خوری تو] آدرین:نچ نچ دفعه قبل تو گفتی ایندفعه نوبت مرینته دوما ما همین حالا قهوه خوردیم🙄 چون.ه مرینت بالا گرفتم کجا بریم؟! مرینت:نمی دونم بگو کلارا بگه کلارا:بریم موزه آدرین:اوم باید مرینتم ه موافق باشه تا بریم ،کلارا تو به جان زنگ بزن من مرینت بریم آب معدنی بخریم مرینت:با کلارا برو😒 آدرین:بیا دیگه وقتی داشتیم به یه مغازه نزدیک میشدیم بردمش یه گوشه چو.نه اش بادستم بلند کردم تو چشمای دریایی اش نگاه کردم

آدرین:قهری؟! مرینت:...... آدرین:معذرت می خوام می دونم کلارا از عمد روت ریخت قهوه اش ما مرینت:می دونم می دونم بابات سفارشش کرده آدرین: ببن از این لوس بازیا در بیاری نه من نه تو مرینت:قیافه اش خیلی جدی بود معلوم بود راست میگه آروم و زیر لب گفتم. :بخشیدم! آدرین:ببین بزار کلارا برگرده نیونیوروک هرجایی بگی میریم خوش میگذرونیم و تا دلت بخواد هرکاری انجام میدیم مرینت:قول آدرین:قول قول! مرینت:مثل اینکه اومده بودیم آب معدنی بخریم آدرین:آ راستمیگی ها که یهو

صدای پا اومد کلارا:آدرین/ استوینز کجایید؟! اآدرین:هیس عادی رفتار کن مرینت:باشه کلارا:اه سلام اینجایید آب معدنی چرا نخریدی؟! آدرین:اومم یادم رفت من برم بخرم مرینت:وقتی آدرین رفت کلارا من به گوشه برد یق.ه ی لباسم گرفت و....[مرسی که خوندی 😘 همایتا خیلی زیاد شده مرسی😍 بزن بعدی شرایطه]