ناظر لطفا لطفاااا رد نکن هیچ چیز بدی نداره♥️♥️♥️
.....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
ناظر لطفا لطفاااا رد نکن هیچ چیز بدی نداره♥️♥️♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
منی که دارم ساعت 3 صبح اینارو میخونم 😂
تا سکته بزنم 😂
هر هر 😂
به خونه ی جدیدمون که اومدیم،شبا اصلا خوابم نمیبرد همش فکر کردم زمان م.ر.گ.م شده...بخاطر همین میترسیدم و بیدار میموندم.یه شب از شدت ترس پیش مامان بابام خوابیده بودم که شنیدم یه شخص(یه دونه خواهر دارم همونم خواب بود...)داره بدو بدو میاد سمت اتاقم...(فکر کردم دارم م.ی.م.ی.ر.م چون کلا حس م.ر.گ.و داشتم...)و تا مرز سکته رفتم...
خدارو شکر جای من نبودین خیلی خیلی حس بدی بود😰
یبار دوتا چشم خیلی ناز خوشگل بنفش دیدم
یبارم وقتی پاهامو نگا کردم نبودن
ج چ:یبار در کمد خود ب خود باز شد من میخواستم برم ببندمش ولی دیدم توش ی چیزی شبیه دلقکه که داره بهم لبخند میزنه بعد از چند دقیقه ناپدید شد ولی اون یاحظه خیلی ترسیدم آخه اتاق تاریک بود😐
یا حضرت فیل😐🌚
يبار خواب ديدم زامبي هاي قرمز همه جارو گرفتم ولي واسه ٥ سال پيش اين خواب
يبار تو اتاقم بودم يهي احساس مي كنم يه موجودي جلو در ورودي اتاق يهو يه سايه خيلي ترسناك مي بينم كه اصلا خيلي ترسناكه بعد ميام از اتاق بيرون
😬😬💔
يبارم دستم رو سبز ديدم 😂😂
به خواهرم ميگم ميخواي حرف بزني بعد يهو ميگه نه و هنوز هم حرف نزده 🤨
روی برگ خشک راه میره پسر خالم مادربزرگمو بیدار کرد بهش گفتیم یه صدا میاد گفتش حتما اسبه فلانیه اومده توو حیاط در طویلش باز مونده حتما حیاط ما یه دیوار داره که کوتاه جوریکه سگ رد میشه ازش بعد خوابید دخترخالم بلند شد نگاه کنه...
یه سایه دید از ترکیب اسب و انسان😬😬
برگام😐💔
وقتی 7_8 سالم بود با دختر خالم و پسر خالم کوه بودیم مادر پدرمون نبودن و فقط ما سه تا با پدربزرگ مادربزرگمون بودیم شب تو ایوون خوابیدیم ایوون ما درش چوبیه و راحت یه سگ میتونه ازش بیاد بالا من سمت در بودم دخترخالم ازم بزرگتر بود بهم نگاه میکردیم خوابمون نمیبرد یدفعه به صدای خش خش اومد انگار یکی داره
ج چ=مربوط میشه به۱۰سالگیم؛من و دختر عموی مامانم و دختر داییش ی شب خونه تنها بودیم که..(بقیه ش رو نمیگم مربوط میشه به جن و...حتی صداشونم ضبط کردم و عکس و مدرک دارم )نمیخوام باعث شم خوابتون نبره..:)!
کنجکاو شدم بقیشو بدونم تعریف کن دیگه🙂💔✨
عام باشه ولی خودت خواستی
ما ی شب باهم بودیم؛پدر بزرگ مادری من با ماوراءالطبیعه ارتباط قویی داشت و همین باعث شد وقتی تو خونه ی مادربزرگم از دنیا رفت اونجا تسخیر بشه البته این نظر من و چند نفر دیگه ست ولی خب بزرگتر ها از جریان ماوراءالطبیعه و...خبر نداشتن و ی شب ما داشتیم تلویزیون میدیدیم که رعد و برق زد و انتن تلویزیون پرید(بارون میبارید)بعد درکمال ناباوری در بسته شد و صدای چنگ زدن به پشت در میومد(به هرچی بگید قسم میدم)چون واقعا اتفاق افتاد و وقتی هم که در باز شد ردش روی در مونده بود
حقیقتا باورم نمیشه😐✋ ولی اگه واقعی باشه خیلی خفنه
مشکلی ندارع اگه باور نمیکنی ولی من عکس دارم از اون صحنه ها و رخم ها و ویس صداشم دارم😔🤝🏿😎
اوکی
منم اینجور خاطرات دارم ولی معمولا وقتی تنهام اتفاق میوفته و شاهدی نیست😐💔
جالبه... برا منم تنهایی زیاد افتاده ولی اونایی که شاهد دارم و به بقیه میگم چون باور نمیکنن وقتی شواهد بر علیه شون باشه میپذیرن😐🌸