❤عاشقت شدم زیر بارون❤۱۵❤

سلام برو بعدی

کت نوار خواست بزنش که یهوووووو فرار کرد 😉 (خب بریم سراغ لیدی باگ و نینو و آلیا 😉) نینو: بنظرت چرا کت نوار رو سر لیدی باگ داد زد 🤔 اون هیچ وقت اینجوری نبود 🙄 لیدی باگ: نمیدونم ولی من از دستش ناراحتم 😒😕😔 تق تق تق تق (صدای در میاد 😉) نینو میره در رو باز میکنه 😉 نینو: هی رفیق یهوو کجا رفتی 🙄 کت نوار: ببخشید یه کاری برام پیش اومد 😅 حالا میزاری بیام داخل 😐 نینو: عا ببخشید 😅😑 بیا تو کت نوار میاد تو و لیدی باگ رو شو اونور میکنه (مس. خره 😒) و بعد کت نوار میره پیش لیدی باگ میشنه 😉 و آلیا میره چایی بیاره برای کت کت نوار: بانو 😍؟ .... بانو قهری 😥؟ لیدی باگ: نه آشتیم 😒 کت نوار: ببخشید خیلی متاسفم نمیخواستم سرت داد بزنم یه کار خیلی مهم برام پیش اومد 😥 از زبان لیدی باگ: میدونستم ناراحته و یه حس ترس رو میتونستم از تو چشماش بخونم 😶 ترس از دست دادن من! 😥 و گفتم: باشه پیشی 😍 میبخشمت ولی قول بده دیگه سرم داد نزنی 🙄 کت نوار لیدی باگ رو لغ.ب (بر عکس بخونید 😉) میکنه 🤗 و میگه .....

کت نوار: نینو چرا ما رو داری نگاه میکنی 😐؟ نمیتونم ۲ دقیقه با بانوم تنها باشم 😑؟ نینو: 😅 کت نوار: از آلیا یاد بگیر نیم ساعته میخواد برام چایی بیاره 🤣 و بعد آلیا وارد میشود 😎 آلیا: چیزی در مورد من میگفتید 🤔؟ کت نوار: نه ذکر خیر شما بود 😶 نینو تو ذهنش: آقا کت نوار منو جلو همه ضایع میکنی دارم برات 😁 آلیا میخواد چایی رو ببره سمت کت که نینو پاش رو دراز میکنه و چایی رو کت نوار میریزه 😥 کت نوار: آییی سوختم 😣 لیدی باگ: آلیا چیکار میکنی 🙄 پیشی منو سوزوندی 😠 آلیا: تقصیر نینو عه 😠 نینو: ببخشید 😁😅 کت نوار: آخخخ 😣 دارم برات نینو 😠 لیدی باگ: منم دارم برات ، پیشی منو میسوزونی 😠 کت نوار: من میرم رو پاهام آب سرد بریزم 😥 و بعد میره و تو حموم به حالت عادی بر میگرده و رو پاهاش رو آب میگیره و تبدیل میشه و میاد بیرون 😉 ......

از زبان لیدی باگ: میدونستم کت یه چیزیش شده پس گفتم 😉: پیشی 😍؟ کت نوار: جونم بانو 🤔؟ لیدی باگ: بریم بیرون یکم 🤔؟ کت نوار: خب اممم بریم (با تردید گفت 😣) (نکته: الان رفتن رو برج ایفل 😉) لیدی باگ: پیشی 😍؟ کت نوار: جونم بانو 😍 لیدی باگ: یه چیزی بپرسم جواب درست میدی 🤔 کت نوار: چی 😟 ..... خب باشه 😥 لیدی باگ: درو.غ بگی میفهمما 😒 کت نوار: نه درو.غ نمیگم بپرس 😥 لیدی باگ: خب رفتیم خونه آلیا اینا یه چیزی دیدی که سر من داد زدی 😉 و بعدش رفتی و اومدی و من همش حس نگرانی رو تو چشات میدیدم 😣 کت نوار: 😨😵 چ..ی نه بابا چیزی نشده بود 😅 لیدی باگ: داری درو.غ میگی 😒 کت نوار: بانو میشه اینو نگم 😥 لیدی باگ: باید بگی 😐 کت نوار: خخ.ب 😖 .......

لیدی باگ: خب چی 🤔؟ کت نوار: بانو نمیتونم بگم 😖 لیدی باگ: آروم آروم بگو 😊 کت نوار: خ.ب ........ (نمیگم کیه بعدا میفهمید 😉) اومد و تهدیدم کرد که تو رو میگیره 😖 لیدی باگ: نگرانم نباش 😉 کت نوار: ب..بانو من اگه تو .... رو از دست بدم ..... می.میرم 😣 لیدی باگ: نه نگرانم نباش 😕 حالا بریم خونه آلیا اینا 🤔 کت نوار: بنظرم داریم اذیتشون میکنیما 😕 لیدی باگ: خب چیکار کنیم 🤔 کت نوار: نمیدونم 😑 لیدی باگ: امشب میریم خونشون فردا یه فکری میکنیم 😉 (نکته: میرن خونه شام میخورن و میگیرن و میخوابن 😉) از زبان مرینت: داشتم به حرف های کت فکر میکردم که یهوووووو یه صدا های از تو اتاق کت نوار و نینو اومد 😖😕 ...... خیلی ترسیده بودم 😟😖😕🙁

تموم شد خداحافظ