آره موفق شدم پارت ۸ آخر

از زبان نامجون : بعد از اینکه تصمیم گرفتیم بریم دنبال کوک هر کدوم پراکنده شدیم تا همه محله رو بگردیم ولی همراهمون محافظ و پلیس آوردیم . پلیسا به یه ساختمون نیمه ساز شک کرده بودن چون سرو صداهای غیر عادی به گوش می‌رسید.

بخاطر همین به ما ( اعضای بی تی اس ) گفتن از اون ساختمون فاصله بگیریم تا کارشون رو بکنن ،

با احتیاط وارد شدن و حدود نیم ساعت بعد با کوک و ا/ت برگشتن اما ا/ت بیهوش توی بغل کوک بود .

بعد چند تا مرد که اندازشون ۴ ، ۵ برابر ما بود رو دست بسته سوار ماشین پلیس کردن و ما با محافظانمون برگشتیم داخل خونه ، کوک همه چی رو برامون تعریف کرد و ما هم گوش میدادیم و کوک همزمان داشت شونه ی ا/ت رو باند پیچی میکرد و زیر چشمش چسب زخم زد .

هوپی : گشنمه شوگولی : خوابم میاد و گشنمه جیمین : منم گشنمه جین : من چیزی درست نکردم ولی غذا ی مونده داریم 😅 هوپی و شوگولی و جیمین : 😐😐 بقیه : 😂

از زبان تیهونگ : همینطور که داشتیم می خندیدیم یه دفه در اتاقی که ا/ت خوابیده بود محکم باز شد و ا/ت با سرعت باور نکردنی از خونه زد بیرون . اعضا : 😐😶😶😶

نامجون : دوباره نره دردسر درست کنه 😐😑 همین الان از یه دردسر نجاتش دادیم 😐 تازه حالش از ما هم بهتره 😐😑 جیمین : اع . .... اومد که 😐☺😁

ا/ت: آخ از همتون ممنونم که نجاتم دادید و ببخشید بی خبر رفتم چون خواهرمو جا گذاشته بودم 😅 خواهر ا/ت: 😐😐😑 اعضا : 😐🤣🤣 تیهونگ : راستی ا/ت شما اینجا میمونید یا نه ؟ ا/ت: نه ممنون میریم 🙂

هوپی : کجا ؟ ا/ت: کار نیمه وقت پیدا میکنم و با پولش یه جایی رو اجاره میکنیم 💫 هوپی : اما ما هممون دوست داریم شما اینجا بمونید لطفا ☺تازه سنت واسه کار کردن خیلی کمه 😕🥺 ا/ت: اما کمپانی قبول نمی کنه ! البته حق داره . تیهونگ : نگران اون نباش با کمپانی هماهنگ کردیم . 😁

ا/ت: ا .... اما کوک دوست نداره . از زبان ا/ت: تا این جمله رو گفتم کوک اومد مستقیم جلوی چشمام ایستاد و محکم بغلم کرد و گفت : اتفاقا من بیشتر از همه می خوام تو اینجا بمونی 😊😇🥰 اون لحظه من آب شدم ، بقیه اعضا هم ما رو مسخره می کردن 😂😂 و من برای همیشه پیش اونا موندم 😃😃😍😍