سلام 💖
از زبان مرینت: داشتم یه کابوس وحشتناک می دیدم (همون کابوسی که خانواده ی ی آلیا هویت مرینت و می فهمن و به شدوماث میگنو بقیشو می دونید) از زبان تیکی: خواب بودم که یهو مرینت جیغ کشید که نزدیک بود سکته رو بزنم تیکی: ها چی شده مرینت مرینت: تیکی یه خواب وحشتناک دیدم تیکی: ولش کن برو پایین صبحانه تو بخور مرینت: باشه
از زبان مرینت: لباس پوشیدم و موهامو شونه کردم و بستم می خواستم برم صبحانه بخورم که دیدم تیکی خوابش بورده یه لبخند زدم و گذاشتمش رو بالشتم تا جاش راحت باشه (شیپ مریکی 😂😐) رفتم پایین و صبحانه خوردم دیدم که آلیا بهم پیام داده آلیا: سلام مرینت امروز برای کنسرت پیشی کوچولو ها میای مرینت: آره کیا میان آلیا: میا، الکس، مری، زویی، آدرین و بقیه ی بچه ها مرینت: نگو که آدرینم میاد 😱😱😱
توی خونه لوکا: (فکر کنم یه رقیب جدید برا این دو تا داریم) از زبان مرینت: وقتی کنسرت تموم شد رفتم پیش لوکا و با اون حرف زدم. از زبان آدرین و الکس: داشتیم مرینتو تعقیب می کردیم که خوردیم بهم الکس: تو اینجا چیکار می کنی آدرین: تو الان اینجا چیکار می کنی (مثل کلویی و مرینتن 🤣🤣🤣🤣🤣) الکس: هیس الان می فهمه داریم تعقیبش می کنیم (مردم از خنده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣)
توی خونه لوکا: (فکر کنم یه رقیب جدید برا این دو تا داریم) از زبان مرینت: وقتی کنسرت تموم شد رفتم پیش لوکا و با اون حرف زدم. از زبان آدرین و الکس: داشتیم مرینتو تعقیب می کردیم که خوردیم بهم الکس: تو اینجا چیکار می کنی آدرین: تو الان اینجا چیکار می کنی (مثل کلویی و مرینتن 🤣🤣🤣🤣🤣) الکس: هیس الان می فهمه داریم تعقیبش می کنیم (مردم از خنده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣)
از زبان آدرین و الکس: داشتیم به اتاق اون پسره لوکا 😒😒می رسیدیم که آلیا مچمونو گرفت. آلیا: آها مچتونو گرفتم داشتین چیکار می کردین 🤨 آدرین و الکس: هیچی می خواستیم بریم پیش لوکا چون بهترین دوستمونه 😇😇 باشه ولی حواسم بهتون هست الکس: هوی نزدیک بود آدرین: آره
از زبان الکس: رسیدیم به دم در اتاق لوکا و داشتیم تو اتاقشو نگاه می کردیم و صداشونو گوش می کردیم که شنیدیم اونا می خوان فردا قرار بزارن برن سینما 😱😱😱 از زبان هاکماث: اع دو نفر که قلبشون شکسته برو آکوما ی من و اونارو شرور کن. از زبان راوی: اکوما رفت توی هدیه ای که درست کرده بودن
تیم قلب شکستگان (ببخشید اسم دیگه ای به ذهنم نرسید 🥺🥺🥺🥺) من هاکماث هستم من به شما قدرتی میدم که به تونین کسی که فریبتون دادرو نابود کنین (منظورش مرینته) باشه هاکماث 😈 از زبان مرینت: داشتم با لوکا حرف می زدم که یهو یکی در اتاق لوکا رو شکست لوکا: مرینت برو یجا قایم شو هرکی هست نمی زارم تو رو اذیت کنه پودر کننده: بگو ببینم مرینتو کجا گذاشتی لوکا: بهت نمیگم نمی زارم اذیتش کنی 😡😡 پودر کننده: باشه پس می خوای از راه سخت بریم و لوکا رو از گردن گرفت
از زبان مرینت: لوکا بهم گفت یجا قایم شم منم از پنجره ای که تو اتاقش بود فرار کردم و رفتم گوشه ای و تبدیل شدم از زبان لیدی باگ: هرچه به گوشی کت نوار زنگ زدم ور نداشت احساس کردم کسی پشت سرم بود پشتمو که کردم دیدم که کت بلانک بود 😱😱 کت بلانک: دنباله من می گشتی مای لیدی لیدی باگ: کت بلانک ولی چطوری اومدی به این زمان کت بلانک: من از اون زمان نیومدم ولی کسی دوست داشتم منو فریب داده و شروع کردن به جنگیدن از زبان لیدی باگ: جنگیدن با کت بلانک خیلی سخت بود نمی تونستم کاری کنم که وایپریون اومد کمکم (بچه ها بخاطر اینکه لوکا هویت مرینت رو میدونه مرینت میراکلس مار و بهش داده که نگهش داره) که پودر کننده هم اومد شروع کردیم جنگیدن با هاشون و اونارو شکست دادیم.
......
.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه برای هر پارتی که میذاری یک عکس هم بذاری؟
باشه
مرسی