جوک

سلام من لیندا هستم نویسنده جدید هستم . داستان براتون می‌نویسم ولی فعلا چند جوک می‌زارم گود بای برید بخونید .

مامانه بچش رو صدا می‌کنه میگه : شب مهمون داریم . مؤدب رفتار کن . مثلاً به خوردن بگو میل کردم . به اومدن بگو تشریف اوردن . بچه میگه باشه و مبرهن تو کوچه وقتی داره بازی می‌کنه میخوره زمین دستش زخم میشه وخون میاد . مبرهن خونه مامانش می‌پرسه چرا اینجوری شدی ؟ بچه جواب میده زمین میل کردم خون از دستم تشریف اورد .

یارو نصفه شب زنگ زده . جواب میدم میگم : بعلههه؟؟ میگه : خوابیدی ؟؟ میگم : نه اینجا هوا روشنه . میگه : مگه کووجاییی؟؟ میگم من ایتالیام . یارو برا اینکه شارژش تموم نشه قطع کرد دیگه زنگ نزد .

یکی ازم پرسید کارت چیه ؟ گفتم تو کار فرش و تلویزیونم . گفت یعنی چی ؟ گفتم یعنی رو فرش می‌خوابم تلویزیون تماشا میکنم.

شب تولدم داشتم کادو ها رو باز میکردم به کادوی بابام که رسید دیدم یه پاکت که درش بازه توش رو که نگاه کردم دیدم که یه کاغذ که روش نوشته : هشتاد هزار تومانی که سه ماه پیش فرض گرفتی رو نمی‌خواد پس بدی .

نونوایی داره از جمعیت منفجر میشه یارو اومده میگه : اینا همه تو صف هستن ؟ میگم : پ ن پ اینا همه اومدن شاطر رو تشویق کنند .

یه مرحله از عصبانیت خانوم ها اینه که خودشون سوال میکنم خودشون هم جواب میدن مثل این : تو اصلا به من فکر میکنی ؟ معلومه نمیکنی . فکر کردی من احمقم ؟ من بیشعورم ؟ لابد هستم دیگه .

اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده برو کمکش چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده .

یه بار با بابام درد دل میکردم گفتم :«از خودم بدم میاد » گفت : «خوبه حالا ببین ما چی میکشیم»

مرد ها چرا عینک آفتابی میزنند ؟ ۷٪ نور خورشید ۲۳٪ ضاحر باحال ۷۰٪ نمی‌خوام بقیه بدونن دارن کجا رو نگاه میکنن

خوب بود ؟ اگه دوست داشتین کامنت بدین . بای بای .