❤عاشقت شدم زیر بارون❤۱۴❤

سلام اینم پارت ۱۴ ناظر منتشر کن چیز بدی نداره 😉

سلام برو بعدی

(نکته: از زمانی که دکتر به لیدی باگ گفت کت نوار م.رده ۵ دقیقه گذشته 😉) (راستی همه دکترا و پرستار ها اومدن) از زبان لیدی باگ: داشتم اشک هام رو پاک میکردم 😥 که دیدم ................................ همه دکتر ها و پرستار ها دارن میرن تو اتاق کت با سرعت خیلی زیاد 😥 منم دویدم و از شیشه کار هاشون رو دیدم اول پتوی سفید رو از روی کت برداشتن و بهش شک وارد کردن ....... دفعه اول جواب نداد 😭 .......... دفعه دوم به هوش اومد و بعد دکترا داشتن معاینه میکردن و یکی از پرستار ها اومد بیرون 😉 پرستار: شما همراه این مریض هستید 🤔؟ لیدی باگ: آره چیشد 😥؟ پرستار: معجزه شده ما اول فکر میکردیم ایشون مر.دن ولی بعد از معاینه آخر یکی از پرستار ها ایشون نبضشون برگشت البته نصفه نیمه 😉 و بعد همه دکترا رفتن پیشش و الان به هوش اومده 😊 لیدی باگ: میتونم ببینمش 😥؟ پرستار: بزارین دکترا بیان بیرون بعد برید تو 😊 لیدی باگ: ممنونم 😊 و یک ربع بعد دکترا میان بیرون و کت نوار نشسته رو تخت و لیدی باگ میره تو و اول از همه کت نوار رو لغ.ب (بر عکس بخونید 😉) میکنه 🤗و میزنه زیر گریه 😭 کت نوار با صدای ضعیفی میگه ....

کت نوار: با.نو گر...یه نکن ... من خ...وبم 😍 لیدی باگ: باور کن اگه می.مر.دی منم بعدش خودم رو از برج ایفل پرت میکردم پایین 😉😥 کت نوار: بانو نگران من نباش 😍😉 لیدی باگ: باید بهم یه قولی بدی اگه ندی از پاریس میرم 😥 کت نوار: 😨😵 آی قلبم ........ چه قولی 😥؟ لیدی باگ: ... باید دیگه فداکاری نکنی 😠 کت نوار: اگه الان من نبودم تو اینجا جای من بودی 😥 ..... من نمیزارم 😣 لیدی باگ: پس من از پاریس میرم تا تو دیگه به خطر نیوفتی 😉 خداحافظ پیشی 😍 و بعد از اتاق میاد بیرون کت نوار: نهههههههه 😭 و بعد همه چیز هایی که بهش وصل بودن رو کند و قلبش رو گرفت و به سمت لیدی باگ دوید (نکته: لیدی باگ هنوز از بیمارستان بیرون نرفته بود 😉) که یهووووووو

که کت نوار بی هوش شد و افتاد زمین 😨 لیدی باگ ایستاد یه دلش میگفت برم یه دلش میگفت برم کمک کت و بعد رفت پیش کت 😵 لیدی باگ: کت ..... کت بیدار شو 😭 کت نوار: ..... ب.ا..نو اگ.ه ت..و بر.ی من می.میرم 😥 لیدی باگ: باشه پیشت میمونم دیوون.ه 🙄 دکترا و پرستار ها اومدن و کت نوار رو جمعش کردن (🤣) (بریم فردا کت نوار از بیمارستان مرخص شد و قرار شد خونه آلیا اینا بمونن 😉) همین الان رفتن تو خونه لیدی باگ و کت نوار نشستن رو مبل و نینو رفت لباسش رو عوض کنه 😉 و آلیا هم رفت چایی بزاره 😉 کت نوار: اون چیه 🤔؟ لیدی باگ: چی 🤔؟ و بعد کت نوار بلند میشه و یه نامه رو زمین افتاد و بعد بر میداره و میخونتش 😵 لیدی باگ: چی بود 🤔؟ کت نوار نامه رو میزاره تو جیبش و میگه: ....

کت نوار: هیچی نبود توهم زدم 😅 و ادامه داد: بانو من باید برم کار دارم 😉 لیدی باگ: کجا 😒؟ تو همین الان مرخص شدی 🙄 کت نوار: باید برم (با داد و بغض گفت 😥) و دوباره گفت: ببخشید سرت داد زدم باید برم 😣 و سریع میره نینو از اتاق میاد بیرون و میگه نینو: چیشد صدای داد کت نوار تا تو اتاق هم میومد 🤔 لیدی باگ: نمیدونم یه چیزی یادش اومد و بعد رفت 🙄 و بعد آلیا چای میاره و با هم میخورن 😋 (نکته: حالا بریم پیش کت نوار راستی اون نامه باعث شد کت نوار سر لیدی باگ داد بزنه 😉) کت نوار: تو چی از جون منو بانوم میخواهی 😠 ناشناس: من تورو نمیخوام لیدی باگ رو میخوام 😁 اون باید مال من بشه 😠 کت نوار: عمرا بزارم اون مال منه باید از رو ج.نا.ز.ه من رد شی 😉 ناشناس: یه روزی ، یه جایی میام و ازت میگیرمش فعلاً خوش باش 😁

تموم شد خداحافظ