The end of grief

ادرین تو باید به حرفم گوش کنی .. نباید بیای اینجا ... خطر ناکه   💚نه من بدون تو هیچ جا نمیرم ..... تو باید پیش من بمونی 😢😖 بهت گفتم برو خودم می تونم بیام...خواهش می کنم نمی خوام تورو هم از دست بدم🥲.... برو الان اینجا منفجر میشههه 💚برمی گردم قول می دم من بدون تو نمی تونم زندگی کنم مرینت می فهمییی برمی گردم برمیگرد ♥️ می دونم که بر میگردی ..حالا بروو که یهو همجا منفجر شد (۳ سال بعد) دنبال کار بود من ۳ سال پیش توی خرابه ها پیدا شدم و خانواده ی سزار منو به خونشون بردن و ازم مثل بچه ی خودشون نگه داری می کردن من مرینت سزار هستم ۲۱ ساله از پاریس پرتغال (الیا)بهم گفته بود شرکت اگرست

همه کسی که توش کار می کنه دوستاش هستن و بهم پیش تهاد داد برم اونجا 💚الیا گفت یه نفر اومده برای استخدام😏 بگو بیاد تو ولی اومد داخل و گفت ادرین باید یه چیزی بهت بگم ..این کسی که میاد حافظه رو از دست داده تو باید کمک کنی برش گردونم چجوری🤨 میفهمی😏 بلو بری بیا تو الیا فقط و فقط به مرینت می گفت بلوبری یع.....یعنی یعنی اون مرینت بود ..اگه اون بود اصلا تغییر نکرده بود اومد و نشست این فرمو پر کن😦♥️🤨باشه فرمو پر کرد به اسمش نگاه کردم خودش بود  آره خودش بود بلند شدم و درو قفل کردم 😖

♥️هی دارییکار می کنی 💚ت..تو محو یادت نمیاد ♥️امم ببخشید ولی من اصلا شما رو به جا نمیارم 😐🤔💚الیا گفت یه نفر اومده برای استخدام😏 بگو بیاد تو ولی اومد داخل و گفت ادرین باید یه چیزی بهت بگم ..این کسی که میاد حافظه رو از دست داده تو باید کمک کنی برش گردونم چجوری🤨 میفهمی😏 بلو بری بیا تو الیا فقط و فقط به مرینت می گفت بلوبری یع.....یعنی یعنی اون مرینت بود ..اگه اون بود اصلا تغییر نکرده بود اومد و نشست این فرمو پر کن😦♥️🤨باشه فرمو پر کرد به اسمش نگاه کردم خودش بود  آره

♥️هی دارییکار می کنی 💚ت..تو محو یادت نمیاد ♥️امم ببخشید ولی من اصلا شما رو به جا نمیارم 😐🤔 ♥️وقتی او پسره تمام ماجرا رو گفت مغزم به معنی واقعی هنگ کرده بود چطور یه همچین چیزی ممکنه آروم نشستم روی صندلی که پسره درو باز کرد الیا اومد تو و گفت بهش گفتی💚آره....گفتم چطور چطور تونستی بهم ۳ سال دروغ بگی چطور این کارو باهام کردی الیااا😢🥺😡

🧡خب یه حقیقت دیگه ای هم مونده 😞 وقتی تو رو زیر آوار پیدا کردم چشمات رو باز کردی و گفتی به موقع همچی برملا میشه براز همین بهت هیچی نگفتم 💚اینو ول کن الانجوری مر تونیم واقعا حافظه رو برگردونیم ♥️من ...من حافظم رو دارم ها😅 💚🧡😐😐😐♥️حالا من بدو اونا بدو که رفتیم تو شرکت همه‌ی بچه ها بودن سلام بچه ها 💟م...مرینت🥺♥️دوباره من بدو اونا بدو باشه غلط کردم ببخشیدددد وایسادم که همه ی بچها اومدن بغلم(ناظرررر دوستن منتشر کننن)منم بغلشون کردم 😊 💚دیگه تنهامون نزار 🥺♥️اون موقع من تنها تون نزاشتم ساختمون ریخت به من چه 😠 ادرین سرش رو بلند کرد و به سقف نگاه کرد و گفت یادت میاد چقدر اسرار کردم بمونی ولی تو بهم قول دادی میای برون ولی قولت رو عمل نکردی و منو نگاه کرد و یه لبخند تلخ زد

ناراحت شدم راست می گفت دستش رو گرفتم و بردمش یه جای خلوت گفتم هنوز پلگ و تیکی رو داری 💚آره پلگ ار کتش و تیکی از اون ور کتش بیرون اومدن تیکی و پلگ تا منو دیدت اومدن بغ...........لم دلم براشون تنگ شده بود می خواستم با دستم تیکی رو بگیرم که یه 💍تو دستم دیدم😳 به ادرین نگاه کردم که داشت با لبخند نگاهم می کرد و گفت قبول می کنی 🙂 ♥️آره...اره ..همیشه منتظر این لحظه بودم😍

😍(۵ سال بعد الان مرینت ۲۶ و ادرین ۲۷ ساله) الیانا:مامان..مامان من گشنمه♥️😂ولی تو که تازه غذا خوردی الیانا:نه مامان ۱۰ دقیقه ی پیش غذا خوردم(بسیار زیبا😐)💚سلام بر اعضای خونه الیانا:سلام بالایی....بابایی مامان خیلی بده گشنمه برام غذا نمیاره ♥️😐😂سلام عزی........زم باشه بابا وروجک بیا 💚🤣 خوشحالم که یه همچین خانواده ای دارم😊(قربون اون دل پاک برم🥺)

خب این تک پارتی هم تموم می دونم خیلی بد بود😅 چالش : این بهتر بود یا قبلی 😊

منتشر کننننننننن😍

مرگ -بر -اسلاید-اضافه-😐

مرگ -بر -اسلاید-اضافه-😐

مرگ -بر -اسلاید-اضافه-😐

مرگ -بر -اسلاید-اضافه-😐