این داستان درباره ی شما و بلک پینک هست که البته گروه های دیگه ی کی پاپ هم در آن مشارکت دارند
اسم شما praise است که معنیش میشه پرستش البته این اسم اصلی شما نیست فقط اسم استیج شما است شما ۲۴ سال دارید و در کره به دنیا آمده اید شما در ۲۰ سالگی یعنی ۴ سال پیش دبیو کرده اید و الان عضوی از گروه بلک پینک هستید شما دنسر اصلی ، ویژوال ، بازیگر ، مدل و مجری هستید .( در داستان به جای praise می نویسم p/e ). فقط چند روز تا اجرا مونده بود ( بلک پینک قرار بود چند روز دیگه آهنگ جدیدشان یعنی love sick girl را اجرا کنند البته به جای تماشاچی ها همه ی گروه های کی پاپ اونجا بودن )
سریع رفتی پیش اعضا و گفتی که بریم سر تمرین و اونها هم موافقت کردن چون آهنگ تازه بود بود و خیلی وقت نگذشته بود که اجراش کرده بودین آسان بود ولی میخواستین چند تا چیز تازه به دنسش اضافه کنین به خاطر همین کلی فکر کردین
و در آخر به یک فکر خوب رسیدین روی آهنگ اجراش کردین و خوشتون آمد و کلی تمرین کردین p/e : بچه ها باید بریم برای اجرا لباس بخریم ( به جای جنی می نویسم j/e ) ( به جای جیسو می نویسم j/o ) ( رزی میشه r/e ) (و لیسا هم میشه l/a ) . جنی گفت j/e : آره موافقم چون می خوام یه لباسی بخرم که همه چشما 👀 روی من باشه l/a : منم موافقم j/o : چی گفتی همه چشما روی تو باشه همچین اتفاقی نمی افته r/e : بچه ها بس کنین من مطمئنم همه ی چشما روی هممونه چون قراره خیلی خوشگل بشیم p/e : با رزی کاملا موافقم حالا حاضر شید بریم
وقتی رسیدیم همه لباس ها قشنگ بودن اما ما سعی کردیم لباسی که خیلی مجلسی باشه نخریم چون باید توش راحت باشیم تا بتونیم دنس ها را انجام بدیم
لباس ها را خریدیم و برگشتیم همه خسته بودیم پس رفتیم که بخوابیم ( من و لیسا هم اتاقی بودیم و جنی و رزی هم تو یه اتاق با هم بودن و جیسو همه تو یه اتاق بود ) . گوشیم و برداشتم و داشتم تو اینترنت می گشتم تو فکر اجرا بودم داشتم خودم رو برای سخنرانی آخر اجرا آماده میکردم ( آخه همیشه وقتی اجرا ها تموم میشه من باید سخنرانی کنم .
وقتی متن سخنرانی تموم شد کم کم خوابم برد. صبح پاشدم تازه ساعت ۱۰ بود . فردا روز اجرا بود سریع رفتم لیسا رو بیدار کردم گفتم پاشو دیگه لیسا هم آدم خواب آلویی نبود به خاطر همین سریع بیدار شد
بهش گفتم برو جنی و رزی رو بیدار کن گفت باشه و من رفتم سراغ جیسو از اونجایی که جیسو آدم خواب آلویی بود پریدم روش و گفتم جیسووو بیدار شو اما بیدار نشد
مجبور شدم کولش کنم با خودم بردمش و یک دور دور خونه چرخیدم فایده ای نداشت گذاشتمش رو تختش و یک پارچ آب برداشتم ریختم روش چشماش رو باز کرد
J/o : چرا خیسم کردی همینجوری عادی هم بیدار میشدم p/e : عه واقعا سه ساعته دارم صدات میکنم کولت میکنم بیدار نمی شی مجبور شدم از این روش استفاده کنم
J/o : باشه منم که دیگه عادت دارم . رفتم بیرون دیدم لیسا با موفقیت رزی و جنی رو بیدار کرده جیسو هم لباساش رو عوض کرده بود و اومد پیش ما صبحونه را خوردیم چون هیچ کاری نداشتیم و تمرین رو دیروز کرده بودیم گفتم .....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون عالی بود 😉🌷
خواهش میکنم
عالی بود خیلی عالی ادامه بده
ممنون حتما