𝓓𝓮𝓪𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮 P3

+ .... رفتم سمت خوراکیا و یه نودل برداشتم .... درست کردمش و نشستم رو مبل اونم رفته بود تو اتاقه ... خیلی استرس داشتم ... نره جعبه رو ببینه ..... بعد چند لحظه حس کردم یکی دستشو گذاشت رو شونم... از ترس نودل پرید تو گلوم داشتم خفه میشدم ... سریع یه لیوان آب آورد..... - چت شد +...... هیچی .....

یکم ازش فاصله گرفتم ... -.... بهتره اونچیزی که پیشته رو بدی ....+چیو ... چی میگی -دو بار چیزیو تکرار نمیکنم ... پس به نفعته همین الان بدیش از ترس هیچی نمیگفتم.... سرمو انداختم پایینو.. آروم اون گردنبندو از جیبم در اوردمو گذاشتم تو دستش ...... + ممم... من فقط کنجکاو شدم ک..که داخل اون اتاقو ببینم ... ب..بعد داخل یه جعبه اینو دیدم ... صدای در اومد که اومدی.... برای همین.. از ترس برداشتمش... معذرت میخوام ........

بدون هیچ حرفی بلند شدو رفت سمت اتاقه فک کنم با دیوار داشتم حرف میزدم چون اصلا هیچ اهمیتی به حرفام نداده بود +: بعد چن دیقه از اتاق اومد بیرونو درشو قفل کرد.... - دیگه حق نداری بری اونجا ...... و از خونه رفت بیرون ....

+ خیلی کنجکاو بودم که روی گردنبند چی نوشته بود .... اهههه لعنتی - .... از خونه رفتم بیرون ... هم از دستش عصبی بودم هم ناراحت ..... باید یه کاری پیدا کنم اینجوری نمیشه ..... ولی من یه زندانی فراریم.......

این‌پارت‌کمتر‌شد‌ببخشید💜