آنچه در اردو ما گذشت ...

ما روز آخر مدرسه امتحان نداشتیم و رفتی اردو خارج از شهر ... یعنی بردنمون آبشار دلفارد ‌.. با هزار پا چه خواری و منت کشی به مدیر اجازه داد گوشی بیاریم ... من اسپیکر و گوشی بردم با خوراکی بقیه چیز ها رو دوستام آوردن ( اردو از ساعت 7 صبح تا 7نیم عصر ) ما راه افتادیم و توی اتوبوس پردا رو کشیدیم اسپیکر رو اوردم بیرون آهنگ گذاشتم .( نکته : هر پایه ای رو یه روز جدا بردن و توی هر اوتوبوس ۲ کلاس ) .

کلاس ما با کلاسی که کل بچه هاش با بچه هامون دوست بودن و کیپاپر بودن توی یه اتوبوس بود . اول آهنگ باتر رو گذاشتیم بعد مثل موزیک ویدیو میرقصیدیم و گنو بازی در می آوردیم . شال هارو کندیم(لباس مدرسه نپوشیدیم فقط بهمون گفتم که با لباس پوشیده برید منم شال مانتو تا بالا زانو عروسکی با شلوار گت ) تا اومدیم مانتو ها رو بکنیم ناظم اومد 😒 که فلان فلان تا یه نیم ساعت همه سرشون توی گوشی بود که ساعت های 9 رسیدیم . من 3تا از دوستام توی سه اتاق بودیم .(توی هر اتاق دو تا تخت خواب دو طبقه بود ،) داشتیم با صدای بلند فیک لاو رو میخوندیم که یهو در زدن ... رفتم درو باز کردم دیدم یه ۹ یا ۱۰ نفر پشت در هستن دقت کردم دیدم بچه های خودمونن ... پرتم کردن زمین .فتم : چرا تا ما اومدیم صدا قت شد¿ گفتم بیاین با هم بخونیم تا ساعت ۱۰ داشتیم میخوندیم میرقصیدیم که نفهمیدیم کی خوابمون برد .

بعد با صدای در بیدار شدیم ...آوین رفت درو باز کرد خانم مدیر بود😒 یهو عصبانی شد الان مگه موقع خوابه فلان بیسار .... گفتم خانم ببخشید کاری داشتی¿ گفت بیاین توی سالن میخوایم ناهار بخوریم .... رفتیم ناهار خوردیم(ناهار نودل خوردیم 😋) بعد از نههار رفتیم توی محوطه توپ بازی گرگم به هوا هفت سنگ اسکویید گیم .... بازی کردیم بعد ساعتای 3 بهمون گفتن برین گوشی هاتون بیارید لباساتون رو عوض کنید میخوایم بریم آبشار 💙💜 همه یه جیغ کشیدیم و رفتیم لباسامون رو عوض کردیم رفتیم .... رسیدیم به آبشار (اردوگاه ما تا آبشار ده دقیقه فاصله داشت ما هم گل راه رو دویدیم ) گوشی هامون رو دادیم به مدیر معاون ناظم اینا ... بعد فتیم توی دریاچه اینقدر آب بازی کردیم که نفهمیدیم کی ساعت 4نیم شد 🤔🙄 بعد ناظم گفت بیاین😠😒اینقدر با بچه ها فشش دادیم که نگو (نکته :لباس اضافه بهمون گفتن یه دو یا سه دست بیارید لباس نیمه راحتی هم بیاریم ) رسیدیم اردو گاه رفتیم توی اتاق لباسامون عوض کردیم رفتیم در زدین بچه ها بیان بیرون رفتیم یه گوشه نشتیم گفتیم چیکار کنیم چه کار نکنیم ¿یهو پانیذ گفت ثنا برو اسپیکرت بیار ...

رفتم اسپیکرم اوردم بعد گفت یه آهنگ انتخاب کن ...انتخاب کردم و گفتم . گفت آهنگو پلی کن ... پلی کردم(آهنگ لاایسا رو گذاشتم )،بعد یهو گفت همه بیتین وسک برقصیم بعد داشتیم میرقصیدسم که من رفتم کنار 😈😈چرا چون داشتم فیلم میگرفتم اینقدر گنو بازی در میاوردن که نگو .بعد رفتیم یه عالمه عکس گرفتیم (یه نزدیک 57عکس با 18تا فیلم 7دقیقه ای ) از دوباره رفتم شیطونی کنم👻😈 رفتم توی اتاق آنیسا توپشو برداشتم یهو زدم توی سر ستیلا 🤪🥴 اینقدر خندیدم که یهو دیدم بالا سرمه 😶(یا امام هشتم ) یهو کفشش رو کند یکی زد توی سرن 🤧🤕 یه آخ خیلی بلد(بقیه اش رو توی پارت بعد میزارم اسلاید کم آوردم 🤧)