10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Muhammad انتشار: 4 سال پیش 52 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان اینم پارت6 حتما نظر بدید
سلم دوستان اینهم پارت6 حتما نظربدید خب بریم سراغ داستان
یهو دقت کردم دیدم که معجزه گر تاووس با معجزه گر پروانه ترکیب شده یادم اومد وقتی با مرینت کتاب معجزه گرها رو رو ترجمه میکردیم یه ورد بود که معجزه گر تاووس وپروانه رو از کار میندازه برای نیم ساعت سریع عکس کتاب رو اوردمو وردو خوندم ومعجزه گرها از کار افتادن رفتم جلو وبا پنجه برنده زنجیر هایی که مرینتو بسته بود نا بود کردم ومعجزه گر مرینتو از لایلا گرفتم وبه مرینت ولایلا گفتم باید همه چیزو توضیح بدید البته لایلا رو بستم رفتیم توی یه کوچه وگفتم لایلا باید همه چیزو توضیح بدی لایلا گفت من مریضی روانیدارم دیدم داره دروغ میگه گفتم مرینت تو توضیح بده مرینت گفت لایلا از پنجره اتاقت اومد تو ویه چ.ا.غ.و .گذاشت زیر گلوم وگفت معجزه گر تاووس وپروانه با معجزه گر خودتو بده به من منم چاره ای نداشتم اززبان ادرین:تامرینت این حرفارو گفت یه سیلی محکم به لایلا زدم دیدم محو شد اون یه توهم بود مرینتم همینطور فهمیدم باید چیکار کنم به معجزه گر روباه پیام دادم که مرینت کجایی دیدم پاسخ اومده تو دیگه هیچوقت مرینتو نمیبینی محل معجزه گرو دیدم وسریع رفتم اونجا دیدم لایلا مرینتو کاگامی رو بسته ودوتا سنگ تیز وبزرک گذاشته بالای سرشون گفتم چیمیخوای گفت معجزه گر تو به علاوه یکی ازینا گفتم منظورت چیه گفت یکیشون باید به هرحال بمیرن منم گفتم من عاشق مرینتم که لالیلا گفت باشه پس کاگامی میمیره منم گفتم نه نه لایلا گفت با ید کاگامیو ب.ب.و.س.ی. تاولش کنم منم لایلا رو کشیدم کنار و گفتم ببنین من ع.ا.ش.ق. هر دوتاشونم ولی نمیدونم کدو مو انتخاب کنم که یهو...
دیدم یه صدایی اومد که گفت تریکس بیا استراحت کنیم رفتم جلو اون مرینت بود دیدم گریه کنان داره میره گفتم مرینت مریت نرو وایسا تا توضیح بدم مرینتم به حرفام گوش نداد ورفت رفتم دنبالش کردم دیدم رفت خونه خودشون از بالکن رفتم داخل اتاقش دیدم هنوز داره گریه میکنه تا منو دید گفت از اتاق من برو بیرون گفتم مرینت اگه تو تواین وعضیت بودیکه لوکا و من بسته شده بودیم کدومو انتخاب میردی دیدم گریش کم تر شدو گفت میتونستی گردنبد او توهمو وقتی که رفتی باهاش حرف بزنی بگیری اززبان مرینت:این حرفو که به گربه سیاه زدم یا همون ادرین سکوت کرد وچیزی نگفت و رفت اززبان ادرین:یهو...
از خواب پریدم کابوس خیلی بدی دیدم (دوستان آدرین وقتی مرینت برد بیمارستان کنارش خوابید)رفتم دیدم پدرم حالش خوب شده پول بیمارستانو پرداخت کردیم ومثل خواب از پدر مادر مرینت اجازه گرفتم ومرینتو تایک هفته اوردم پیش خودم وقتی رسیدیم پدرم اومد داخل اتاق واز منو مرینت خیلی تشکر کرد وگفت تو دیگه ازادی آدرین هرجا خواستی برو البته با مرینتو بادیگاردت واز اتاق رفت بیرون منم دوباره مثل خواب رفتم برای مرینت اب پرتقال بیارم وقتی برگشتم یهو...
یهو دیدم خوشبختانه مرینت خوابیده روی تخت رفتم دادم اب پرتقالو دادم به مرینت خورد ویهو...
تیکی منو کشوند بیرون و گفت مرینت باید حسابی استراحت کنه گفتم چرا نیکی گفت امکان دارخ خدایی نکرده مرینت ب.م.ی.ر.ه که من از هوش رفتم وقتی بیدار شدم دیدم...
کنار مرینت روی تخت خوابیدم که یهو...
مرینت اومد بالای سرم گفت چرا غش کردی پیشی گفتم هیچی فشارم افتاد به مرینت گفتم توبگیر بخواب استراحت کن نگران من نباش مرینت دراز کشیدو منم ب.غ.ل.ش. کردم تو خواب داشتم به اون کابوس فکر میکردم که یهو...
خب دوستان تا پارت بعدی خدا نگه دار ممنون از تستچی امیدوارم زود تر تست منو منتشر کنه
حتما نظر بدید خدانگه دارم راستی بزن صفحه بعد یه سری تو ضیح دارم
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عــــــــــــــــــــــــــــــالی بود👏👏👌
عالی بود
سلام ممنون بابت نظرات اگه نظرات به 20 رسید 3تا پارت باهم میزارم
عالیه لطفا زود پارت بعد رو بذار