❤عاشقت شدم زیر بارون❤۸❤

سلام برو بعدی

شدوماث: چیشده چرا وایستادی جا زدی 🤔؟ کت نوار: عمراً 😣 شدوماث: درد رو تو تمام صورتت حس میکنم و همینطور نا امیدی رو تو نمیتونی این مبارزه رو ببری 😉😁 کت نوار: چرا میتونم 😣😏 و بعد شروع به حمله کردن میکنن این سری کت نوار تلاشی برای زدن نمیکنه و فقط دفاع میکنه 😉 شدوماث: (درون ذهنش: بهتره مبارزه رو ببرم بیرون از خونه😉) و بعد کت نوار رو میزنه و میزنه و به سمت در میبره و محکم میکوبش به در 😉 کت نوار: آخخخخخ 😣 (نکته: کت نوار خورده به در و افتاده روی زمین و هنوز تو خونه هستن 😉) شدوماث یه لگد به کت نوار میزنه و اینقدر محکم هست که در خونه باز میشه و کت نوار بیرون از خونه پخش زمین میشه 😉 (فلش بک به وقتی که کت نوار اومد سمت خونشون: ......

مرینت: تیکی دلم برا کت نوار تنگ شده 😉 و نمیدونم الان خوبه یا بد 🤔 تیکی: خب تبدیل شو و برو ببینش 😉 مرینت: فکر خوبیه ((🐞تیکی خال ها روشن🐞)) و بعد لیدی باگ میره بیرون لیدی باگ: خب چیکار کنم 🤔 شاید خواب باشه یا شایدم بیرون باشه ....... آها فهمیدم بهش زنگ میزنم 😉 (نکته: الان زمان حال است) که یهو گوشی کت نوار زنگ میخوره کت نوار: س.لام بانو 😣 لیدی باگ: سلام پیشی چی شده چرا اینجوری حرف میزنی 🤔 کت نوار: هیچی بانو کار ...... و بعد شدوماث محکم کت نوار رو میزنه لیدی باگ: کت 🤔؟ چیشد 🤔؟ و بعد رد کت رو میزنه و میفهمه کجا هست و سریع میره اونجا (نکته: کت نوار پخش زمین بیهوش افتاده و شدوماث داره بهش نزدیک میشه 😉) لیدی باگ: بهش نزدیک نشو 😠 و بعد میره بالای سر کت نوار لیدی باگ: پیشی با خودت چیکار کردی 😭 شدوماث: اوه اوه دختر خال خالی هم تشریف آوردن چه روز خوبی و هم میخواد حمله کنه لیدی باگ کت نوار رو بر میداره و فرار میکنه 😉 و بعد میره تو یه کوچه ای و کت نوار به هوش میاد لیدی باگ: این چه کاری بود که کردی 😠 نگفتی تنهایی میری سراغش چیزیت میشه 😠 کت نوار: خب .... بانو آروم باش ...... حالا که سالمم

لیدی باگ: خوب شد که اومدم و گر نه الان ..... (و بعد گریه میکنه 😭) کت نوار: بانو آروم باش .. باشه 🤔؟ لیدی باگ: 😭 خ.ب چرا .. بدون ... من . رفتی .. سراغش 😥 مم.کن بود ب.میر.ی 😭 کت نوار: خب تو نمیدونی من چه زندگی سختی دارم و نمیتونم بهت بگم 😭 (حالا جفتشون دارن گریه میکنن 🤣) لیدی باگ: ... خب زندگی همه سختی هایی داره 😉 دلیل نمیشه خودتو به کش.تن بدی که 😠 کت نوار: خب بزار همه چیز رو بهت بگم تا بفهمی که زندگی من با همه فرق داره 😣 خب از کجا بگم 🤔 ..... آها بزار از اولش بگم: من تو بچگی مادرم رو از دست دادم 😥

لیدی باگ: 😨 م ... متاسفم 😨 کت نوار: و بعد از مر.گ مادرم پدرم دیگه اون پدری که میشناختم نبود 😉! و سرد و بی احساس شد. و من تا وقتی که معجزه گر نگرفته بودم تنهای تنها بودم بدون پدر و مادری البته پدر داشتم ولی بود و نبودش یکی بود 😂😉 تا وقتی که معجزه گر گرفتم و با تو آشنا شدم برای همین بیشتر وقت ها دوست دارم بیرون باشم چون اینجوری حس میکنم دیگه از اون زندگی بیرون میام و باز وقتی که فهمیدم شدوماث کیه قلبم بیشتر شکسته شد 😥 لیدی باگ: آخی پیشی نگران نباش از الان به بعد من پیشتم 🤗 کت نوار: ممنونم ولی باید کار شدوماث رو بسازیم 😉 لیدی باگ: آره اما الان نه تو خسته ای و قلبت درد میکنه میتونم درد رو از تو اون چشای سبز خستت بخونم 😉😂 که یهووووووووووو

تموم شد خداحافظ