
ناظر جان تورو خدا منتشر کن 😭
(آدرین=آ گابریل=گ)گ:کیه؟آ:منم پدر.گ:بیا تو،چکار داری پسرم.آ:من میخواهم بدونم جریان این جنگ چیه؟گ:بهت گفتم راجب این حرفی نزنی😒😒آ:ولی پدر......گ:بحث دیگه تمام شد الانم من کار دارم بورو بخواب😒😒آ:چشم پدر😔😔از اتاق رفتم بیرون.چرا این یک رازه؟چرا هیچی نمیگه؟(ناظر هیچی نداشت منتشر کن😭💔)

رفتم به قسمت ورزش و یکم بوکس کار کردم تا اصابم راحت بشه و برگشتم تو اتاق و خوابیدم.از زبان مرینت:بعد از اینه کمی بیرون قدم زدم برگشتم خونه و خوابیدم.صبح:بیدار شدم و لباسی عوض کردم(عکس اسلاید)رفتم پایین،بعد اتفاقی کا دیروز افتاد میل خوردن چیزی رو نداشتم با خودم گفتم یواشکی کنار مرض قدم بزنم واسه همین یواشکی از خونه زدم بیرون و رفتم به سمت مرض.بابام نمیزاشت از یک کیلومتری مرض رد بشیم(حق داره خو😂)رسیدم منظره ی زیبایی داشت،داشتم قدم میزدم که یهو یکیاز پشت منووو.............
از زبان آدرین(😂😂😂):صبح حال روبه رو شدن با بابام رو نداشتم تبدیل به گربه ی سیاه شدم و رفتم به سمت مرض.داشتم کنار مرض قدم میزدم که دیدم یک دختر با موهای سورمه ای داره اون ور مرض قدم میزنه فکر کنم مال سرزمین ماه بود.شبیه اون دختری بود که بابام عکسش رو بهم نشون داده بود و گفته بود دختر پادشاه سرزمین ماه است.
من حق رد شدن از مرض رو نداشتم ولی میخواستم بدونم جریان این جنگ چیه برای همین خیلی با احتیاط رد شدم.اونو از پشت گرفتم و دستم رو گذاشتم رو دهنش تا داد نزنه.سریع دستم رو پیچون و منو کوبوند زمین(وای مرینت دمت گرم😂)تا حالا کسی من رو اینجوری ننداخته بود ولی حدسم درست بود اون دختر پادشاه بود😎😎مرینت:تو کی هستی؟وایسا ببینم یکی از سرزمین خورشید اینور مرض چیکار میکنه؟(در ذهن مرینت:این همون پسری نیست که بابام گفت پسر پادشاه سرزمین خورشیده؟کاش به حرف بابام گوش میدادم😣)
آدرین:هی من کاری باهان ندارم فقت میخواستم باهات صحبت کنم و یک سوال ازت بپرسم!مرینت:حرف؟یکی از سرزمین خورشید چه حرفی میتونه با یکی از سرزمین ماه داشته باشه؟آدرین:میخواستم بدونم تو میدونی جریان این جنگ چیه؟مرینت:نه کاش میدونستم😔😔آدرین:بابای تو هم چیزی بهت نمیگه؟مرینت:نه.ولی من میگم مامانامون حتما میدونن.
ناظر هیچی نداشت منتشر کن🙏من موندم الان منتشر نمیکنی از پارتای بعد که قراره کلی جنگ کنن چطوری منتشر بشه بیچاره شدم رفت😢😢💔💔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییییی
مرسی😁
*
کیبورد
عالی من یک آدم رو …..
ببخشید میبریم خراب شده اجییی ❤️❤️
مشکلی نیس😚😚
امروز نزاشتی🥺🥺
لایکا کمه کامنت ها ۱۰ شده ولی لایک ها ۶ تا هست به دوستات بگو لایک کنن پارت بعدی رو بزارم😘😘پارت ۳ رو گذاشتم البته.
من با یک ادم رو به رو شدم که من به خواب کردم تو خواب میکنی که بهم رو گوش میکنی تو این خونه
بهترین بود🪸🪸🪸
ممنون😄😘😍
من یک آدم رو به رو شد و در نعیم آباد زندگی می کنند
😐😐😐😐😐😐😐😑😑😑😑😑😑😑خوب بود از مال من بهتر بود😂😂😂😂
عالی بود
ممنون😄😄😄😄
عاااااااااااااااااااای بود پارت بعدی
چشم😄😄