چه روز های زیبایی بود! 4

تیکی: مرینتت پاشو ی فرکانس دریافت کردم که ارباب شرارت داخل عمارت اگراسته (مرینت پا میشه و زیر لب چیزی میگه و تبدیل میشه با این تغییر که رنگ موهاش پایینش قرمز میشه و یک رگه سفید تو موهاش ظاهر میشه از اون طرف داستان....) ادرین: م مادر؟؟؟ اینجا چخبره؟؟ ارباب شرارت: تو ادرینی؟؟!!! ادرین: تو به چه حقی مادرمو تواون شیشه حبس کردی پدرم...پدرم کجاست؟!!! ( با داد گریه) گابریل: پسرم... تو.... تو.... ادرینی کت: ینی کسی که باهاش میجنگیندیم کل مدت پدرم بوده؟ مزخرفه یکی بگه دروغه نمیشه انقدر زجر نکشم گابریل: پسرم من همه اینکارارو برای تو و امیلی میکنم! ادرین: خ. ف. ه شو این همه ادم رو شرور کردی... اصلا میدونی چند بار بخاطر تو درد کشیدم!؟؟( گریه داد) پنجه برنده فقط... ی دلیل بیار ی دلیل خوب مگرنه.... قلبمو پودر میکنم( با گریه) گابریل: نکن نکن همش بخاطر عشق بود همشـ.... من میخواستم خانوادمون یک بار هم که شده شاد باشه... تو درک نمیکنی یک ادم سالخورده رو که زنشو از دست داده ادرین: تو خیلی. خودخاهی گابریل: منو ببخش ولی باید مادتو زنده کنیم " الان یه پروانه رو سیاه میکنه و به سمتش می فرسته" کت بلانک من ارباب شرارتم تو میخوای همه چیزو نابود کنی من این قدرتو بهت میدم فقط معجزه گر خودتو لیدی باگ رو بهم بده پلگ: ادرین اینکارو نکن!( پلگ میتونه موقه ای که ادرین تبدیل شده باهاش حرف بزنه) ادرین: من دیگه تحمل ندارمممم ولم کنیننن!!!! " الان کت بلانک میشه " کت: میدونید چیه!؟ من فقط میخوام بمیرم " تا دستشو میخاد بزاره رو قلبش " ( مرینت دستشو میزاره رو سرشو نوازشش میکنه ی فوت به پنجه میکنه و کامل ناپدید میشه پنجه برنده و ادرین همینجوری پشت سر هم اشک از چشماش میاد مرینت هم دوباره چشماش سیاه تر میشه و یک قطره اشک دیشه از چشماش میاد و بعد به سمت گابریل میره و معجزه گر هاشو با ی حرکت ازش میگیره راستی ناتالی میمیره واسه استفاده زیاد معجزه گر واسه همین گابریل استفادش میکنه)( و بعد به ماه نگاه میکنه و دوباره یک قطره اشک از چشماش میاد)" الان اهنگ لاولی رو تصور کنین که پخش میشه " و همیطور که اشک میریزه موهاش اون قسمت پایینش قرمزیش میره و سیاه میشه و اروم میگه تموم شد

و یک نور مهتابی همه خرابی هارو درست میکنه و کت به ادرین تبدیل میشه و پلگ ادرینو بغل میکنه لیدی باگ هم مرینت میشه و لباسی که جنس پرهای سیاه و داره به تنش ظاهر میشه و کش های موهاش پاره میشن و از پایین سیاه تر میشن و با یک بشکن جعبه معجزه گر ها ظاهر میشه و معجزه گر ها رو میزاره داخلش و با یک بشکن دیگه ناپدید میشه و بال سیاهی بر روی بدنش ظاهر میشه و اون به روی برج ایفل پرواز میکنه و از اون جا به ماه نگاه میکنه همونطور که صدای جیغ و گریه ادرین به گوش میرسد...

ب شخصه اسم این پارتو فاجعه دوم نام گزاری کردم

لایک و کامنت یادتون نره

باییی