ته ته 🖤🎶 p6

سلام امیدوارم از این پارت هم خوشتون بیاد و حمایت کنید .ناظر جان رد نکن چیز بدی ندارد :/

قرار نیست تنها باشی من پیشتم .ا.ت: مگه نامزدت رو سهون : از هم جداشدیم اون بهم خ.ی.ا.ن.ت کرد هیچ وقت نمی بخشمش. از زبان ا.ت همینطور که داشتم توی بغلش بی صدا گریه می کردم به خودم اومدم و متوجه شدم که حتما حال اونم خیلی بده . ا.ت: سهون با اینکه ازش جدا شدی الان حالت بهتره؟ سهون :آره خوبم نیازی نیست نگرانم بشی ا.ت :عه اوپا سهون:خنده ریزی کرد .باهم دور تا دور پارک رک قدم می زدیم سهون که اومد حالم خیلی بهتر شد .امیدوارم دیگه حالم بد نشه .بعد از نیم ساعت سکوت سهون سکوت بینمون رو شکست .سهون :ا.ت دانشگاه ات چطوره ؟ ا.ت:اممم بدک نیست با کسی صمیمی نیستم تازه هم لونا هم اومده دانشگاه ام سهون :پس که اینطور ا.ت :آره دیگه خودت دانشگاه رو ادامه دادی ؟ سهون :آره منم قرار بیام همون دانشگاه تو فقط قسمت حسابداری Kim Rose

ا.ت:راستی می خواستی رئیس شرکت بشی درسته؟ سهون :آره بعد از درسم قراره توی شعبه دوم شرکت پدرم شروع به کار کنم ا.ت:واو .میشه باهام تا خونه فلیکس بیای آخه می خواستم بهش سر بزنم چون حالش چند وقته خوب نیست سهون :باشه منم دلم واسش تنگ شده 😊❤ ا.ت :پس پیش بسوی ماشینم 😂 سهون :پیش به سوی اش 🤣 وقتی دوتا دوست دیوانه خل و چل کنار هم باشن چه انتظاری دارین ؟😐😂❤ سوار ماشین شدم و سهون هم پشت سرم با ماشینش اومد و رسیدیم به خونه فلیکس توی آسانسور ا.ت:سهون بیا یک عکس باهم داشته باشیم یادگاری واس امروز سهون :اممم باشه Kim Rose

جلوی آینه چند تا عکس گرفتیم .خیلی عکس ها باحال شدن . ا.ت:سهون عکس ها خیلی خوشگل شدن این یکی که صورتت زیاد معلوم نیست رو بزارم پروفایلم؟ سهون :ببینم .اممم به نظرم خوبه واسه پروفایل فقط یک چیزی ا.ت:چه چیزی؟ سهون:اون وقت فکر نمیکنن من د.و.س.ت پ.س.رت باشم ؟ (عجب سهون جان چقدر رک و صادق شده 😐 نکه خوشش نمیاد از اینکه خدایا وللش برو ادامه داستان رو بخون ) ا.ت:نه بابا توی دانشگاه می دونن من د.و. س.ت پ.س.ر ندارم بعدشم .اینو میدونن که من از پسر ها زیاد خوشم نمیاد ولی این  شایعه درست نیست .چون من چند تا اوپا دارم پس دليل نمیشه که ازشون بدم بیاد سهون :آهان پس بزار خوشگله ا.ت :باشه Kim Rose ببخشید بچه ها اگه کم بود سعی میکنم جبران بکنم .چالش نتیجه