8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jisoo 💙 انتشار: 4 سال پیش 159 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب دوستان چالش ها رو جواب بدین لطفا 😢
تهیونگ :ا/ت مطمئنی نمیای خودت گفتی بریم.
ا/ت:باور کن کار دارم نمیشه.
تهیونگ :باشه
ا/ت:من میرم خداحافظ 👋
تهیونگ :خداحافظ عزیزم ❤️
ا/ت:😘
لوسی :چرا ا/ت اینطوری رفت چرا عجله داشت.
ا/ت به گوشی سوزان پیام میده.
سوزان:عه ا/ت تویی چرا پیام دادی.
ا/ت:از بس همتون درگیرین نفهمیدین امروز تولد تهیونگ می خوام غافلگیرش کنم بهتون خبر میدم بیاین کجا باشه.
سوزان :باشه پس من میرم.
ا/ت با خودش:خوب خوب چی بخرم برای تهیونگ.تهیونگ که همه چیز داره براش چی بخرم عه 🤯🤯🤯😵😵😵
ا/ت:رفتم توی یک مغازه یک دست کت و شلوار سبز با یک پیراهن سفید خریدم و رفتم داخل دنیای الهه ها.
الهه ی نفرت:اوه فرمانروا خوش اومدین چه زود برگشتین.
ا/ت:الهه ی زیبایی و تزئینات و بیارین جای من.
الهه ی پیام رسان:اطاعت قربان
چند دقیقه بعد.
(میریم جای تهیونگ) تهیونگ :چرا ا/ت نیومد چراااااا ☹️ 😢🥺😭😭
شوگا:هی تو ام که بخند بابا ا/ت کار داشته رفته.
اونا با هم میرن سمت یک پاساژ.
(بر میگردیم جای ا/ت:وای چقدر قشنگ شده لباسش گفتم شماها صلیغتون خوبه)
بلی
الهه ی تزئینات:شماهم خیلی کمکمون کردین قربان.
ا/ت دستور داده بود لباس تهیونگ خیلی خیلی زیباش کنند.
ا/ت از سرزمین الهه ها بر میگرده و میره سراغ یک رستوران و اونجا رو رزرو میکنه و شروع میکنه به تزئین کردن اونجا.
ا/ت:وای خدا چقدر خوشگل شده اینجا 😍😍😍😍😍😍
گارسون:خانم این کیک 7 طبقه رو کجا بزارم.
ا/ت:بزار روی این میز.
گارسون:چشم حتما 🙏
ا/ت:وای کیک و همون جور که می خواستم درست کردن هورا.
ا/ت:گارسون
گارسون :بله بفرمایید.
ا/ت:چقدر باید بدم.
گارسون:خانم ا/ت شما مادر رئیسمون و حتی چند تا از دوستای و ما خواهر برادرامونو در حادثه نجات دادین گفتن که نمی خواد پولی پرداخت کنید.
ا/ت:اگه بهم نگین از اینجا میرم.
گارسون :باشه میگم.
ا/ت:بفرمایید اینم دو برابر پول شما واقعا خیلی زحمت کشیدین.
گارسون :خیلی ممنونم خانم ا/ت😭
ا/ت:☺️☺️☺️☺️😊😊😊😊
ا/ت زنگ میزنه به سوزان؛ ا/ت:سوزان بیاین به رستوران & (اسم رستوران)
سوزان:باشه الان میاریمش.
سوزان:تهیونگ برو چند تا بستنی بخر بیا به این رستوران.
تهیونگ :باشه
سریع بقیه رفتن تو
همه با هم :واو 🤩 🤩 🤩 🤩
ا/ت:امشب من مثل فرشته ی مهربون همه ی ارزوهاتونو براورده میکنم و لباسش و موهاش و رنگ چشماش عوض میکنه.
یک لباس و دامن سبز و سفید که خیلی روش کار شده کفشاش هم مشکیه و دامنش تا زانو هاش.
خب بگم رنگ موهاش طلایی میشه و رنگ چشماش سبز. یک تاج کوچولوی نقره ای با نگین سبز میاد روی سرش. 👑
باقدرتش همه چا رو پر بادکنک قلب میکنه و یک بادکنک بزرگ پر گلپر سبز و ابی و قرمز.
نامجون :وای خدا اینا رو خیلی خوب درست کردی حسودیم شد.
ا/ت:شما که حاضر نیستین.
بعد همرو بر طبق سلیقش درست میکنه.
رزی:وای دختر چقدر خوشگل شدیم 😍😍😍😍✨✨✨✨
بلی
تهیونگ با بستنیا میاد تو که ا/ت میگه تولدت مبارک یهو همه ی گلبرگ ها میریزه روی سرش ا/ت با قدرتش کاری میکنه که برف بباره برفش شبیه قلب ♥
تهیونگ :واو 🤩 🤩 🤩 🤩 ممنون خودم یادم نبود تولدمه.
تهیونگ :ا/ت با یک لبخند شیطانی رفت به سمت کیک.
ا/ت:یک قاشق برداشتم با کیک می خواستم بدم تهیونگ همون موقع می خواست بخوره زدم خورد به بینیش کیکی شد 🤣🤣🤣🤣🤣
تهیونگ 😂😂😂😂😂😂
همه با هم خندیدن.
جیهوپ :من فکر کردم الان کیک و برداری بندازی روی تهیونگ در 7 طبقه کیک غرقش کنی🤣ولی همینم خیلی جالب بود.
همه کادوهاشون بالای میز بود تهیونگ رفت یکی یکی کادوهاشو باز کرد.
همه ی کادو ها رو باز کرد که ا/ت به تهیونگ یک جعبه داد تهیونگ جعبه رو باز کرد که یهو روش ابریخت و تهیونگ ترسید و جعبه رو انداخت
ا/ت:😂😂😂😂😂یادمه همیشه با دخترا همین شوخی و میکردم بعضی وقتا سوسک بود بعضی وقتا هدیه بعضی وقتا اب 🤣🤣
بعد با یک بار دست زدن همون لباس خوشگل میاد.
لیسا:واو 🤩 ا/ت این این شاهکار فوقالعاده است.
ا/ت:میدونم خیلی روش کار کردم. تهیونگ ا/ت رو بغل میکنه و بهش میگه ممنونم عزیزم.
ا/ت:تهیونگ دارن نگاه میکنن ولم کن.
تهیونگ :عیب نداره برام مهم نیست وقتی که تو رو دارم خوشحالم.
ا/ت:یک لبخند ملیح زدم و کلی خوشحال بودم نمی دونم چرا.
خب خلاصه بعدش شام خوردیم و کیک خوردیم و مهمونی تموم شد.
بلک پینک :فردا کنسرت داریم بیاین بریم.
ا/ت:شماها برین من برم یکم چیزی بخرم بعدا میام.
دخترای بلک پینک :باشه حتی لوسی و سوزان هم رفتن.
ا/ت:شماها کجا میاین میخوام تنها برم وا 😒
کوک :خوب ما بیکاریم فردا گفتیم بیایم.
ا/ت:میخوام تنها برم.
تهیونگ :پس منم میام.
ا/ت:متاسفم عزیزم نمیشه.
تهیونگ :خانم خوشگله 🥺🥺🥺
ا/ت:من با این اداها خر نمیشم نه🙂.
ا/ت از بچه ها دور میشه که بی تی اس دنبالش راه میوفتن
بلی
تهیونگ :بچه ها واقعا خوبه تعقیبش کنیم یا نه.
جین:بابا یک لحظه از این دختر غافل شی میبرنش دختر قشنگیه.
(از زبان ا/ت) ا/ت:داشتم میرفتم تو یک پاساژ چند تا لباس خریدم و بعد رفتم تو کفش فروشی دو تا کفش خردیم و بعد رفتم به سمت خونه.
توی راه بودم که یهو دیدمکریستوفر
ا/ت:کریستوفر
کریستوفر:ا/ت خودتی.
و میرین همو بغل میکنین.
تهیونگ :اون پسره کیه که ا/ت بقلش میکنه🤐😧😮
کوک و جیمین و شوگا:واستا یک دقیقه اینقدر ضایع نباش واستا بابا بزور تهیونگ نگه داشته بودن وگرنه همرو میزد جر میداد.
ا/ت:کریستوفر پدر مادرتو پیدا کردی نه.
کریستوفر :اره پیداشون کردم.
ا/ت:اشک تو چشاش مجع میشه و میگه خوشحالم خیلی خوشحالم 🥺🥺😭😭🤧🤧
کریستوفر اشکای ا/ت رو پاک میکنه.
تهیونگ دیگه خیلی عصبانی میشه و میاد جلوی.
ا/ت:😮
تهیونگ :چیشد توقع نداشتی اینجا باشم دستت درد نکنه ا/ت تو بهم خیانت کردی.
ا/ت:تهیونگ همچی رو توضیح میدم اونطوری که تو فکر میکنی نیست. کریستوفر
تهیونگ حرف ا/ت رو قطع میکنه:اها پس منو به این کریستوفر فروختی نه.
ا/ت:تهیونگ دارم میگم واستا دو دقیقه.
تهیونگ :من به تو اطمینان داشتم ومن تو رو دوست داشتم و بدون اینکه به حرف ا/ت گوش کنه میره
بی تی اس هم از کنار ا/ت می خواد رد بشه.
ا/ت میگه بچه ها تهیونگ چرا اینطوری کرد بچه ها به نشانه ی متاسفم سرشونو تکون دادن و بی اعتنا رفتن.
ا/ت:چرا هیچ کدومتون به حرفم گوش نمیدین😭😭😭
کریستوفر :ببخشین خواهرکوچولو تقصیر من بود و ا/ت رو بغل میکنه.
ا/ت:چرا 😭😭چرا به حرفم گوش نداد
کریستوفر :فکر کنم جون اینو نجات دادی مریضیت خوب شده.
ا/ت: اره
تهیونگ وقتی منو ترک کنه مریضیم بر میگرده
کریستوفر :خواهر کوچولو عیب نداره من باهاش صحبت میکنم.
ا/ت:نه میترسم دعوا بشه. منم حالم خوب نیست
کریستوفر :ادرس خونتون و بده ببرمت.
ا/ت:ادرس خونه ی بلک پینک و میده و میرن
جیسو:صدای زنگ در اومد میرم در و باز کنم.ا/ت تویی چت شده مثل گچ سفیدی شما کی هستین.
کریستوفر :من برادر بزرگ ناتنی ا/ت هستم.
جیسو:خوشبختم خیلی خوش اومدین.
ا/ت:😭😭😭😭😭
دخترا:خواهر کوچولو چی شده.
و همه ا/ت رو بغل میکنن.
ا/ت و کریستوفر شروه میکنن به توضیح دادن.
لوسی :باورم نمیشه هیچ کدوم به حرفت گوش ندادن.
ا/ت:هیچ کدوم 😭😭🤧🤧🤧
سوزان:چرا توضیح ندادی.
ا/ت:نزاشتن.
لیسا:خودشون پشیمون میشن.
رزی:اره همین طوری میشه.
ا/ت:یک مشکل دیگه هم هست.
جنی:چی
ا/ت:من مریضی قلبیم بر میگرده.
سوزان :نهههههههه 😱
ا/ت:میشه دراز بکش حالم خوب نیست.
کریستوفر :مواظب خواهرم باشین معلومه این مریضی می خواد دائمی باشه خیلی ناراحت. وقتی بچه بودیم هم همین طور بود مهربون و صاف و صادق 😌
لوسی:من باید به بی تی اس بگم.
کریستوفر :خواهر کوچولو فردا میام پیشت.
ا/ت:نه من خودم میام ادرستو بگو.
کریستوفر ادرس و میده و میره(فکر کنم تا الان فهمیدید کریستوفر کیه اون برادر ناتنی ا/ت است که 10 سال ازش بزرگتره و تازه تونسته مامان بابای واقعیشو پیدا کنه و از خیلی وقت پیش رفته بود دنبال خانوادش بگرده)
بلی
کوک:بچه ها لوسی داره زنگ میزنه
تهیونگ :کوک میشه جواب بدی فقط در مورد هرچی میخواد باشه باشه جز ا/ت اگه خواست در این مورد بگه قطع کن.
کوک:باش داداش.
لوسی :سلام کوکی خوبی.
کوکی:سلام عزیزم تو خوبی.
لوسی:می خوام در مورد ا/ت باهاتون صحبت کنم.
کوکی :نه در مورد ا/ت هیچی نگو ما همه چیز و دیدیم دیگه لازم به دونستن نیست.
لوسی:اما.
کوکی :اما اگر نداره.
لوسی :اصلا نمیبخشمتون.
کوکی :الو لوسی.
کوک:بیا لوسی قهر کرد.
(میریم خونه ی بلک پینک)
لوسی :اصلا نزاشت حرف بزنم.
رزی:عه ا/ت چرا بلند شدی برو بخواب حالت خوب نیست
ا/ت:حالم خوبه تو نتونستی باهاشون صحبت کنی.
لوسی :نه نزاشت منم باهاش قهر کردم.
ا/ت:منو ببخشین تقصیر من شد.
سوزان:ا/ت تو که هنوز مثل گج سفیدی مثل میت شدی دختر.
ا/ت:تا دو ساعت دیگه مریضی قلبیم که قبلا داشتم بر میگرده.
جنی:غلط میکنه یعنی چی 🧐
ا/ت:یعنی اینکه من کسیو که دوسش داشتم و نجات بدم و اون منو ول کنه بعد سه ساعت مریضی قبلی بر میگرده ولی قدرتا و مقامم هست اگه تا دو ساعت دیگه تهیونگ یکم پشیمون بشه من خوب میشه اگه نشه همه چیز بستگی به من داره دیگه و تا اخر دنیا اون مریضیم میمونه 🥺
لیسا:خوب تو خودت و خوب میکنی دیگه نه.
ا/ت:نه 😌
رزی:دختر دارم دیوونه میشم.
جیسو:یعنی دردای شبانت شروع میشه.
ا/ت:همش شروع میشه.😞
جنی:ا/ت باید فکرتو بکنیم بچه ها زنگ بزنین بی تی اس و بهشون بگیم همچی و توضیح بدیم.
ا/ت:نه دیگه مشکل خودشونه من باورم نمیشه تهیونگ منو ول کرد به حرفم گوشنکرد
.منم حرصشو در میارم
دو ساعت بعد.
ا/ت:بچه ها قلبم داره درد میگیره.
سوزان :من جیمین و خفش میکنم چرا جواب نمیده ا/ت تحمل کن.
ا/ت میاد تو حال داره راه میره و که یهو بدنش یک جرقه طلایی میزنه قلبش درد میگیره دست میگیره به قلبش.
لوسی :خواهر کوچولو خوبی.
ا/ت بلند میشه اره خوبم 😊☺️مریضیم شروع شد ولی عیب نداره
جنی:ولی رنگ مثل گچ شده.
ا/ت:نه عالیم بریم تمرین برای فردا و همشون میرن برای تمرین کمپانی.
بلی
(میریم جای بی تی اس) جیمین :وای از دو ساعت پیش که گوشیمونو خاموش کردیم سوزان 30 بار زنگ زده.
کوکی :لوسی به من 17 بار زنگ زده.
بچه ها به لپ تاپ هم 16 بار بلک پینک زنگ زدن.
نامجون:شاید خوب کار واجبی داشتن.
کوکی :من دارم زنگ میزنم جواب نمیدن.
جیمین :تلفن منم جواب نمیدن.
جیهوپ :سر تمرینن نگاه کنین لایو گرفتن.
داخل لایو:لوسی:سلام دوستان خوبین ما فردا کنسرت داریم منتظرتون هستیم.
لیسا:می خوایم بترکونیم.
سوزان:خیلی دوستون داریم فردا میایم با اهنگ جدید و یک البوم جدید.
شوگا:همشون بودن جز ا/ت.
جین :نمیبینی این گوشه داره تمرین میکنه شنیدم قراره کنسرت تکی برگزار کنه.
تهیونگ. :میاد نگاه میکنه و بعد عصبانی میشه میره تو اتاقش.
نامجون :واقعا چرا ا/ت باهاش همچین کاری کرد.
جین:ما نزاشتیم صحبت کنه می خواست چیزی بگه.
کوکی :حتما دلیلی داشته
جیهوپ :چه دلیلی ندیدی چقدر با پسره راحت بود پسره اشکاشو پاک کرد و تازه وقتی ا/ت دیدش از خوشحالی همو بغل کردن خیلی همو دوست داشتن انگار.
شوگا:تو اوضاع رو بد تر نکن.
کوک:بچهها یک پیام اومد بلک پینک بازم می خوان برن امریکا و تا دو هفته نمیان حالشون خوب نیست بیشتر میمونن.
جیمین :به نظرم زود قضاوت کردیم نباید زود میومدیم.الانم باهامون قهرن
لوسی :ا/ت جان بلند شو.
ا/ت:باشه من حاضرم شدم.
لوسی به کوک پیام میده.
کوک:بچه ها لوسی پیام داده بخونم یا نه.
نامجون :اره بخون
تهیونگ :نه نخون.
شوگا:واستا بخونه.
کوک:سلام ما داریم سوار هواپیما میشیم میریم امریکا و واقعا براتون متاسفم که هیچ وقت حقیقت و نمیفهمین و به خاطر یک اتفاق تا اخر عمرتون خودتونو نمیبخشین.
جیمین :کدوم اتفاق کدوم حقیقت🧐
کوک:الان میپرسم.
لوسی :کوکی پیام داد نوشته کدوم اتفاق.
جیسو:بهشون بگو از وقت گفتنش رد شده موقعی که باید میدونستین نخواستین بدونین الان متأسفیم.
لوسی :باشه.
کوک:بچه ها نوشتن از وقت گفتنش رد شده موقعی که باید میدونستین نخواستین بدونین الان متاسفیم فایده نداره بالاخره اتفاق افتاده و ا/ت نمی خواد جلوشو بگیره.
تهیونگ :چی شده اون اتفاق چی بوده 😱من دارم نگران میشم واقعا فکر کنم زیاده روی کردم.
لوسی :عه کوک گفته تهیونگ پشیمون شده و ناراحت یه جورایی.
جنی:وای چقدر دوست دارم خفشون کنن که این دختر بیچاره رو ناراحت کردن.
ا/ت:بهشون بگو پشیمونی سودی نداره و گوشیتو خاموش کن سوار هواپیما بشیم.
کوک:لوسی نوشته دیگه پشیمونیتون سودی نداره و من گوشیمو خاموش میکنم میرم تو هواپیما.
جین:الان بالاخره چی شد. کدوم پشیمونی.
شوگا:از قرار معلوم خیلی اتفاق بدی افتاده.
دو هفته بعد
بلی
کریستوفر:وای خواهر کوچولو
ا/ت:سلام داداش بزرگ خوبم.
کریستوفر :حالت خوب شده خواهری راستی ازت معذرت خواهی کردن.
ا/ت:از اون موقع تاحالا باهاشون حرف نزدم.
کریستوفر :ببخشین همش تقصیر من بود.
ا/ت:نه اصلا تقصیر تو نبود.
یهو یک پیام اومد.
هی خانم ا/ت ما تو رو دوست داشتیم فکر کردیم تو خوبی چرا با تهیونگ دعوا کردی چرا ناراحتش کردی که جلوی دوربین نمیاد. همش تقصیر توئه
کریستوفر :کیه خواهری.چرا گریه میکنی
ا/ت:همه این روزا در میان پی وی بهم پیام میدن که چرا تهیونگ ناراحت کردم چرا جلوی دوربین نمیاد همشون تهدیدم کردن همشون میگن تو بری بمیری بهتر تا اینکه هر روز تهیونگ ناراحت ببینین همش دارن اذیتم میکنن مگه تقصیر من بود😭😭😭😭
کریستوفر :عیب نداره خواهر کوچولو.
دوباره چند تا پیامک اومد.
ا/ت:داداشی نگاه کن زده خودم یک روز میکشت اینو نگاه کن زده زده تو چرا خودتو نمیکشی از دستت راحت شیم این انصاف نیست😭😭
هر موقع میرم بیرون این ارمیا باهام دعوا میکنن یه بار نزدیک بود بزنه منو بکشه.
کریستوفر :خواهر کوچولو اروم باش.
ا/ت:هیچ کس منو درک نمیکنه هیچ کس نمی دونه من چقدر درد میکشم با مامان و بابام دعوا کرذم کسی که دوسش دارم رهام کرد.
دردام شروع شده چرا منو هیچ وقت نمیبینن چرا درکم نمیکنن😭اخ😖
کریستوفر :چی شد خواهر جون خواهر خواهر.
کریستوفر ا/ت و بغل میکنه و میزنه بیرون از خونه کریستوفر :ا/ت بلند شو ا/ت حالا من به مامان و بابا چی بگم ا/ت.
و سوار ماشین میشه و میبرتش بیمارستان.
همون موقع بی تی اس داشتن قدم میزدن که تهیونگ میبینه ا/ت بیهوش و کریستوفر بغلش کرده گذاشتتش تو ماشین و داره میبرتش.
نامجون :عه این ا/ت نبود تو خونه ی این پسره.
تهیونگ :ا/ت بیهوش بود داشت عرق میکرد.
جیهوپ :بچه ها ما در مورد ا/ت حتما اشتباه میکردیم چون کریستوفر گفت ا/ت بلند شو به مامان و بابا چی بگم به نظرم.....
شوگا:اونا خواهر برادرن.حتما
جین:بچه ها بدوئین سوار تاکسی شین بریم و اونا به سمت بیمارستان حرکت میکنند.
بلی
خب دوستان زد حال باحالی زدم حال کردم خیلی دوستون دارم 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝 💝
کامنت فراموش نشه 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟
راستی تست هویت پنهان و قلب حبابی رو حتما بخونید عالیه 🌹 😍 😍
هنوزم معرفی میکنم
بلی
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
عالی بود از اینم غمگین میشه؟ تا پارت چند نوشتی؟ پارت بعدی کی می یاد؟؟؟؟؟؟؟
فعلا دارم پارت 13 رو مینویسم یعنی هنوز یک خطم ننوشتم و پارت 12 زود میاد.
خب خوشبحالتون که پارت بعدی 😍 زود تر از همیشه میاد امیدوارم ولی زد حال اینکه هنوز پارت 13 رو ننوشتم 😐
توی قسمت های اخر زد حال های بیشتری هست
به خدا راست میگم، الان اشک از گوشه ی چشمام داره میریزه و دیدن صفحه ی گوشی برام سخته😭
من خیلی منتظر پارت ها می مونم و الان هم قلبم خیلی درو میکنه، چون من ا/ت هستم و خودم رو جاش قرار میدم و وقتی تو همه ی داستان ها این قرار گذاشتن ها ور انجام می دم، همونجوری میشم که تو داستانه🥺😭
بی صبرانه منتظر پارت بعدتم😇🥰
می خوام گریه کنم 😭😭😭😭😭😭 چرا پارت بعدی رو نمیزاری🔫🔫
😭😭بی صبرانه منتظر پارت بعدیم تورو خدا زودتر بذار خواهش میکنم🙏🤧
ضد حالت خیلی قشنگ و جالب بود خیلی دوس داشتم😂خیلی قشنگ شد عالی یعنی هرچی تعریف کنم کم گفتم مرسی مثل همیشه عالی بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
تازه بیشتر زد حال میشه